توجه ويژۀ خداوند به نماز:
نماز در بين عبادات از امتياز خاصّي برخوردار است، خداي سبحان در آغاز دریافت وحی حضرت موسي (ع) ضمن اشاره به معارف كلي دين، نماز را انتخاب كرده و ميفرمايد:
«...اَقِمِ الصَّلاةَ لذكري » (طه/14)
«... نماز را براي ياد من بپا دار.»
از اين آيه دو نكته روشن ميشود:
1) نماز اختصاص به شريعتِ خاتم الانبياء (ص) ندارد.
2) إقامۀ نماز بايد براي ياد خدا باشد. [5]
اهميّت نماز:
1) نماز از واجبات الهي است:
«إِنَّ الصَّلاَةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَّوْقُوتًا »(نساء/103)
«نماز، وظيفۀ ثابت و معيّن براي مؤمنان است.»
"كتابت" كنايه است از واجب بودن و واجب كردن، پس طبق اين آيه، نماز بر مؤمنان نوشته و واجبي است داراي وقت.[6]
2) بر پاداري نماز از صفات مؤمنان حقيقي است:[7]
«الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ مِمَّا رَزَقثْنَاهُمْ يُنفِقُونَ »(انفال/3)
«آنها كه نماز را برپا ميدارند و از آنچه به آنها روزي دادهايم، انفاق ميكنند.»
3) محافظت از نماز، نخستين نشانۀ عملي تقوا و معاد باوري است:
«...وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ يُحَافِظُونَ » (انعام/92)
«...آنها كه به آخرت ايمان دارند و به آن(قرآن) ايمان ميآورند و بر نمازهاي خويش، مراقبت ميكنند.»
تا آنجايي كه به پاي بندي نماز در ميدانِ جنگ تأكيد شده است. [8]
4) نماز، نخستين نشانۀ حكومت صالحان در روي زمين است:
«الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ...»(حج/41)
«كساني كه هرگاه در زمين به آنها قدرت بخشيم، نماز را برپاميدارند... »
5)نماز باز دارنده از زشتيها و بديها:
«...وَ أَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَ الْمُنكَرِ...» (عنكبوت/45)
«...ونماز را بر پادار، كه نماز (انسان )را از زشتيها و گناه باز ميدارد...»
سياق آيات شاهد بر اين است كه منظور از اين باز داري، بازداريِ طبيعت نماز از فحشاء و منكر است. البته بازداري آن به نحو اقتضاء است نه عليّت تامه، كه هر كس نماز خواند، ديگر نتواند گناه كند يعني نمازي كه با رعايت آداب و شرائط مطلوبِ شرع، انجام يافته قدرت باز دارندگي از گناه را دارد، به شرطي كه خود شخص اراده بر انجام گناه نداشته باشد. [9]
سهل انگاري در نماز:
«فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ » (ماعون/ 4-5)
«پس واي بر نمازگزاراني كه در نماز خود سهل نگاري ميكنند.»
يعني آنهايي كه از نمازشان غافلند، اهتمامي به امر نماز ندارند و از فوت شدنش باكي ندارند؛ چه اينكه به كلّي فوت شود و چه اينكه بعضي وقتها، و يا اينكه وقت فضيلتش از دست برود و چه اينكه اركان و شرائطش و احكام و مسائلش را ندانسته، نمازي باطل بخوانند.[10]
از امام صادق (ع) روايت شده:
«إنَّ شَفاعَتَنا لا تَنالُ مُستَخِفَّاً بِالصّلاة »[11]
«همانا شفاعت ما به سبك شمارندۀ نماز نميرسد.»
پيآمدِ سنگين بينمازي:
انسان با نماز نخواندن جهنّمي و اهل دوزخ ميشود، قرآن از گفتگوي ميان بهشتيان و دوزخيان خبر ميدهد كه بهشتيان از علّت جهنمي شدن اهل دوزخ سئوال ميكنند. در جواب آنان، اولين سخني كه بر زبان ميآورند بينمازي و بيتفاوتي نسبت به نماز است:
«مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ » (مدّثر/42-43)
«چه چيز شما را به دوزخ وارد ساخت؟! ميگويند: ما از نمازگزاران نبوديم.»
منظور از "صلاة" در اينجا، نماز معمول در اسلام نيست بلكه منظور عبادتی خاص است به درگاه خداي تعالي كه با همۀ عبادتها يعني عبادت در شريعتهاي آسماني كه از حيث كم و كيف از همديگر مختلفند ميسازد. [12]
معناي خشوع در نماز:
"خشوع" به معني حالت تواضع و ادب جسمي و روحي است كه در برابر شخص بزرگ يا حقيقت مهمي در انسان پيدا ميشود و آثارش در بدن ظاهر ميگردد. قرآن كريم، خشوع را از صفات مؤمنين حقيقي بر شمرده است:
«الّذين هُم في صَلاتِهم خَاشِعُون » (مؤمنون/2)
«آنها كه درنمازشان خشوع دارند.»
يعني اشاره به اينكه نماز آنها الفاظ و حركاتي بيروح و فاقد معني نيست، بلكه به هنگام نماز آن چنان حالت توجه به پروردگار در آنها پيدا ميشود كه از غير او جدا ميگردند و به او ميپيوندند. چنان غرق حالت تفكر و حضور و راز و نياز با پروردگار ميشوند كه بر تمام ذرات وجودشان اثر ميگذارد، خود را ذرهاي ميبينند در برابر وجودي بيپايان، و قطرهاي در برابر اقيانوس بيكران.[13]
محافظت بر نماز:
«حَافِظُواْ عَلَى الصَّلَوَاتِ و الصَّلاَةِ الْوُسْطَى وَ قُومُواْ لِلّهِ قَانِتِينَ»(بقره/238)
«در انجام همۀ نمازها (به خصوص) نماز وسطي كوشا باشيد! و از روي خضوع و اطاعت، براي خدا بپاخيزيد »
در آيۀ ديگري ميفرمايد:
«وَ الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ » (مؤمنون/9)
«و آنها كه بر نمازهايشان مواظبت مينمايند »
منظور، محافظت از عدد نماز است يعني مؤمنان محافظت دارند كه يكي از نمازهايشان فوت نشود و دائماً مراقب آنند؛ بخاطر اينكه "صلاة" به صيغۀ جمع آمده و به ضمير "هم" اضافه شده است .در سورۀ (معارج آيه/34) لفظ "صلاة" مفرد آمده است: «وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ » در اين آيه منظور از محافظت بر نماز، رعايت صفات كمالي نماز است؛ يعني آن طور نماز بخواند كه شرع دستور داده است. [14]
پی نوشت ها:
[1] . راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن مادّه «صلي».
[2] . در آياتي همچون: (توبه/103)، (احزاب/56)، (بقره/157) صلوة به معناي دعاست
[3]. مفردات، ص491
[4] .طباطبایی ،سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن ، قم ،دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین 1417 قمری ج 14 ص47
[5] . جوادي آملي، عبدالله؛ تفسير موضوعي قرآن كريم، قم، نشر اسراء، 1376 ش، ج 7، ص 130.
[6] الميزان، ج 5، ص 96.
[7] . ر.ك آيات: توبه/71، ابراهيم/31، لقمان/3.
[8] .نساء/ 102
[9] . ترجمه الميزان، همان، ج 16، ص 198.
[10] . همان، ج 20، ص 153.
[11] . شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، قم، انتشارات جامعه مدرسين، 1413 هجري قمري، ج 1، ص 206.
[12] . الميزان، ج 20، ص 153.
[13] . مكارم شيرازي، ناصر؛ تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1374 ش، ج 14، ص 194.
[14] . ترجمه الميزان، همان، ج 15، ص 11و ج20، ص 24.
نماز در بين عبادات از امتياز خاصّي برخوردار است، خداي سبحان در آغاز دریافت وحی حضرت موسي (ع) ضمن اشاره به معارف كلي دين، نماز را انتخاب كرده و ميفرمايد:
«...اَقِمِ الصَّلاةَ لذكري » (طه/14)
«... نماز را براي ياد من بپا دار.»
از اين آيه دو نكته روشن ميشود:
1) نماز اختصاص به شريعتِ خاتم الانبياء (ص) ندارد.
2) إقامۀ نماز بايد براي ياد خدا باشد. [5]
اهميّت نماز:
1) نماز از واجبات الهي است:
«إِنَّ الصَّلاَةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَّوْقُوتًا »(نساء/103)
«نماز، وظيفۀ ثابت و معيّن براي مؤمنان است.»
"كتابت" كنايه است از واجب بودن و واجب كردن، پس طبق اين آيه، نماز بر مؤمنان نوشته و واجبي است داراي وقت.[6]
2) بر پاداري نماز از صفات مؤمنان حقيقي است:[7]
«الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ مِمَّا رَزَقثْنَاهُمْ يُنفِقُونَ »(انفال/3)
«آنها كه نماز را برپا ميدارند و از آنچه به آنها روزي دادهايم، انفاق ميكنند.»
3) محافظت از نماز، نخستين نشانۀ عملي تقوا و معاد باوري است:
«...وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ يُحَافِظُونَ » (انعام/92)
«...آنها كه به آخرت ايمان دارند و به آن(قرآن) ايمان ميآورند و بر نمازهاي خويش، مراقبت ميكنند.»
تا آنجايي كه به پاي بندي نماز در ميدانِ جنگ تأكيد شده است. [8]
4) نماز، نخستين نشانۀ حكومت صالحان در روي زمين است:
«الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ...»(حج/41)
«كساني كه هرگاه در زمين به آنها قدرت بخشيم، نماز را برپاميدارند... »
5)نماز باز دارنده از زشتيها و بديها:
«...وَ أَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَ الْمُنكَرِ...» (عنكبوت/45)
«...ونماز را بر پادار، كه نماز (انسان )را از زشتيها و گناه باز ميدارد...»
سياق آيات شاهد بر اين است كه منظور از اين باز داري، بازداريِ طبيعت نماز از فحشاء و منكر است. البته بازداري آن به نحو اقتضاء است نه عليّت تامه، كه هر كس نماز خواند، ديگر نتواند گناه كند يعني نمازي كه با رعايت آداب و شرائط مطلوبِ شرع، انجام يافته قدرت باز دارندگي از گناه را دارد، به شرطي كه خود شخص اراده بر انجام گناه نداشته باشد. [9]
سهل انگاري در نماز:
«فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ » (ماعون/ 4-5)
«پس واي بر نمازگزاراني كه در نماز خود سهل نگاري ميكنند.»
يعني آنهايي كه از نمازشان غافلند، اهتمامي به امر نماز ندارند و از فوت شدنش باكي ندارند؛ چه اينكه به كلّي فوت شود و چه اينكه بعضي وقتها، و يا اينكه وقت فضيلتش از دست برود و چه اينكه اركان و شرائطش و احكام و مسائلش را ندانسته، نمازي باطل بخوانند.[10]
از امام صادق (ع) روايت شده:
«إنَّ شَفاعَتَنا لا تَنالُ مُستَخِفَّاً بِالصّلاة »[11]
«همانا شفاعت ما به سبك شمارندۀ نماز نميرسد.»
پيآمدِ سنگين بينمازي:
انسان با نماز نخواندن جهنّمي و اهل دوزخ ميشود، قرآن از گفتگوي ميان بهشتيان و دوزخيان خبر ميدهد كه بهشتيان از علّت جهنمي شدن اهل دوزخ سئوال ميكنند. در جواب آنان، اولين سخني كه بر زبان ميآورند بينمازي و بيتفاوتي نسبت به نماز است:
«مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ » (مدّثر/42-43)
«چه چيز شما را به دوزخ وارد ساخت؟! ميگويند: ما از نمازگزاران نبوديم.»
منظور از "صلاة" در اينجا، نماز معمول در اسلام نيست بلكه منظور عبادتی خاص است به درگاه خداي تعالي كه با همۀ عبادتها يعني عبادت در شريعتهاي آسماني كه از حيث كم و كيف از همديگر مختلفند ميسازد. [12]
معناي خشوع در نماز:
"خشوع" به معني حالت تواضع و ادب جسمي و روحي است كه در برابر شخص بزرگ يا حقيقت مهمي در انسان پيدا ميشود و آثارش در بدن ظاهر ميگردد. قرآن كريم، خشوع را از صفات مؤمنين حقيقي بر شمرده است:
«الّذين هُم في صَلاتِهم خَاشِعُون » (مؤمنون/2)
«آنها كه درنمازشان خشوع دارند.»
يعني اشاره به اينكه نماز آنها الفاظ و حركاتي بيروح و فاقد معني نيست، بلكه به هنگام نماز آن چنان حالت توجه به پروردگار در آنها پيدا ميشود كه از غير او جدا ميگردند و به او ميپيوندند. چنان غرق حالت تفكر و حضور و راز و نياز با پروردگار ميشوند كه بر تمام ذرات وجودشان اثر ميگذارد، خود را ذرهاي ميبينند در برابر وجودي بيپايان، و قطرهاي در برابر اقيانوس بيكران.[13]
محافظت بر نماز:
«حَافِظُواْ عَلَى الصَّلَوَاتِ و الصَّلاَةِ الْوُسْطَى وَ قُومُواْ لِلّهِ قَانِتِينَ»(بقره/238)
«در انجام همۀ نمازها (به خصوص) نماز وسطي كوشا باشيد! و از روي خضوع و اطاعت، براي خدا بپاخيزيد »
در آيۀ ديگري ميفرمايد:
«وَ الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ » (مؤمنون/9)
«و آنها كه بر نمازهايشان مواظبت مينمايند »
منظور، محافظت از عدد نماز است يعني مؤمنان محافظت دارند كه يكي از نمازهايشان فوت نشود و دائماً مراقب آنند؛ بخاطر اينكه "صلاة" به صيغۀ جمع آمده و به ضمير "هم" اضافه شده است .در سورۀ (معارج آيه/34) لفظ "صلاة" مفرد آمده است: «وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ » در اين آيه منظور از محافظت بر نماز، رعايت صفات كمالي نماز است؛ يعني آن طور نماز بخواند كه شرع دستور داده است. [14]
پی نوشت ها:
[1] . راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن مادّه «صلي».
[2] . در آياتي همچون: (توبه/103)، (احزاب/56)، (بقره/157) صلوة به معناي دعاست
[3]. مفردات، ص491
[4] .طباطبایی ،سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن ، قم ،دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین 1417 قمری ج 14 ص47
[5] . جوادي آملي، عبدالله؛ تفسير موضوعي قرآن كريم، قم، نشر اسراء، 1376 ش، ج 7، ص 130.
[6] الميزان، ج 5، ص 96.
[7] . ر.ك آيات: توبه/71، ابراهيم/31، لقمان/3.
[8] .نساء/ 102
[9] . ترجمه الميزان، همان، ج 16، ص 198.
[10] . همان، ج 20، ص 153.
[11] . شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، قم، انتشارات جامعه مدرسين، 1413 هجري قمري، ج 1، ص 206.
[12] . الميزان، ج 20، ص 153.
[13] . مكارم شيرازي، ناصر؛ تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1374 ش، ج 14، ص 194.
[14] . ترجمه الميزان، همان، ج 15، ص 11و ج20، ص 24.