آسيبشناسي شيوههاي تبليغ قرآن
ويژگيهاي قاري و معلّم قرآن
قاسم بستاني
چكيده
بيترديد يكي از عنايتهايي كه خداوند متعال شامل بندگان خاص خود ميكند، مداومت بر ذكر خداوند در همه حال است و از جمله اموري كه مصداق ذكر الهي است، قرائت و آموزش قرآن كريم ميباشد. از ديرباز قاريان و معلمان قرآن از جايگاه متمايزي در جامعه اسلامي برخوردار بودهاند. ولي دست يافتن بدين جايگاه و حفظ آن و تأثيرگذاري و نيز دستيابي بر بركات دنيوي و اخروي قرائت و آموزش قرآن، نياز تحقق ويژگيهايي در قاري و معلم قرآن است. اما اين ويژگيها كدامند؟
در مقاله حاضر به روش كتابخانهاي و گردآوري و تدوين مطالب و نيز تجربيات شخصي نويسنده سعي ميشود، به پرسش بالا پاسخ مكفي داده شود و معلوم گردد كه چه ويژگيهاي اخلاقي، علمي و عملي براي يك قاري و معلم قرآن لازم است. اجمالاً اين ويژگيها را ميتوان به سه ويژگي عمده: ويژگيهاي ذاتي، ويژگيهاي علمي، ويژگيهاي تعليمي قرآن (خاص معلّمان) تقسيم كرد.
كليدواژهها: قرآن، قاري، معلّم، ويژگيها، آسيبشناسي.
مقدمه
بيترديد يك قاري و معلم قرآن براي رسيدن به جايگاههای والاي معنوي و دنيوي قرائت و تعليم قرآن، نيازمند ويژگيها و اوصافي شخصي، علمي و تعليمي است. آنچه خواهد آمد، يادآوري اين ويژگيها و اوصاف است؛ هر چند برخي از اين صفات براي معلّم قرآن، لازم ميباشد، مانند توانايي معلّم هنگام تدريس در استفاده از امكانات موجود و كمك درسي يا اداره كلاس به نحوي مقتضي و شايسته. اين اوصاف در سه فصل مورد بحث قرار ميگيرد.
ويژگيهاي ذاتي
صفات ذاتي براي قاري و معلّم قرآن، ستون و تكيهگاه شخصيتي او ـ پس از توفيق الله ـ شمرده ميشود، چون به ذات و درونش و راه و روش كلي او دلالت دارد. در ذیل به چهار صفت از آنها اشاره میشود:
1. سلامت عقيده
سلامت عقيده و صحّت اعتقاد نسبت به قرآن و اسلام، از خصوصيتهاي ذاتي يك قاري و معلم قرآن است. (حيدر، بيتا، ص9) بدون اين خصوصيت، انگيزهاي براي پرداختن به قرائت و آموزش آن و نيز براي حفاظت و صيانت از قرآن به عنوان ركن نخستين و زيربناي دين مبين اسلام در فرد وجود نخواهد داشت و سلوك فردي و جمعي فرد، متأثر از قرآن و سنت نخواهد بود و قرآن به عنوان كتاب هدايت، ارشاد و انذار شناخته نخواهد گشت و قرائت و تعليم قرآن صرفاً به مثابة شغلي از مشاغل دنيوي و منفك از تأثيرگذاريهاي شخصيتي و اجتماعي، خواهد بود.
اعتقاد سالم و صحيح موجب رسوخ و تعميق مفاهيم قرآني در مستمعين و شاگردان شده و قرآن به بهترين وجه و با بيشترين تأثيرگذاري عرضه ميشود و جلوي بسياري از انحرافات فردي و جمعي گرفته ميشود.
امّا از آنجا كه ممكن است، هر فرقه و مذهبي عقايد خود را بر حق و ديگران را بر باطل بداند، لذا براي اعتقادات سالم، بايد در وهله نخست، اعتقادات متفق عليه و محوري، مدّ نظر باشد و آن وحياني، ارشادي، انذاري، فراگيري و جاودانگي قرآن است؛ كه نازل شده تا بشريت را از زنگار مادّيت و سبوعيّت برهاند و راهگشاي معضلات معنوي و مادي او باشد.
2. نيّت خالصانه
از ديگر ويژگيهاي يك قاري و معلّم قرآن و بلكه مهمترين آنها، اخلاص در نيّت است؛ بدين گونه كه قاري و معلّم قرآن، پرداختن به امر قرائت و تعليم قرآن را صرفاً به قصد تقرّب و خشنودي خداوند و گسترش مفاهيم اصيل ديني و نوعي عبادت تلقي كند. (نووي، 1414هـ.ق، صص35-31) اخلاص در نيّت و عمل كردن براي خداوند فقط، از مؤمن در همه امور خواسته شده است: « • ». (بينه، 5) بيترديد، قرائت و آموزش قرآن نيز يكي از امور مذهبي و يكي از افعال عبادي ميباشد. (حيدر، بيتا، ص12)
اخلاص در عمل، سنگيني زحماتي كه آدمي در راه آموختن قرائت و رسيدن به مقام يك قاري و نيز رنج ساليان دراز تعليم قرآن را سبك كرده، بلكه رغبت آدمي را به اين زحمات دو چندان مينمايد؛ زيرا رضايت و پاداشي جز از خداوند نميخواهد و فراز و نشيبهاي زندگي او را از كاري كه در پيش گرفته باز نداشته و مأيوس نميكند و چشم طمع به دنيا و ماديات براي زحماتي كه كشيده و ميكشد، نميدوزد و از ناهمواريهاي زندگي، به ناكامي در امر قرائت و تعليم روي نميآورد. بلكه بدون خلوص نيّت، برای آدمي جز خسران دنيا و آخرت نخواهد بود.
3. تديّن صادقانه
تديّن صادقانه، التزام به احكام شرع است، كه وجه مميّزه مسلمان صادق از مدعي اسلام است و براي يك قاري قرآن و معلّم آن به طريق اولي، التزام به احكام شرعي لازم است؛ چه او قرآني را ميخواند يا تعليم ميدهد كه بنا دارد، آن احكام شرعي را براي رهايي بشريت از چنگال تيرهروزي، در جامعه گسترش دهد. از اين رو، خود او بایستی پيشتاز تأثير پذيري از آموزههاي قرآن باشد.
دانشمندان علوم قرائت نيز از ديرباز شرط كردهاند كه قاري بايد مأمون، ضابط، دور از اسباب فسق و امور مخلّ در مروّت (بزرگمنشي) باشد. (ابن الجزري، 1419هـ.ق، ص58؛ صفاقسي، 1373، ص19) و اينكه بايد در تمام شئونات ظاهر و باطن خود به قرآن و سنت چنگ زند. (صفاقسي، 1373، ص24)
لذا بر قاري و معلّم قرآن ضروري است كه به واجبات و مستحبات تا آنجا كه ميتواند، ملتزم باشد و از محرّمات و مكروهات تا آنجا كه امكان دارد، دوري كند و خداوند را در خفا و آشكاري ناظر خود بداند و پيوسته مشتاق ثواب و هراسان از عذاب الهي بوده و خود را محاسبه كند و بر اصلاح دين خود بكوشد. (المدارس والكتاتيب القرآنية، 1417هـ.ق، ص13)
اين رفتار نشان از اهل قرآن و اهل الله و از خواص بودن قاري يا معلّم قرآن است. در قرآن آمده است: « • »؛ (بقره، 121) آنان بدان به حق عمل ميكنند. (آجري، 1408هـ.ق، ص24) از عكرمه نقل شده كه «تلا» در اينجا به معناي «تبع» است، همچنان كه در « »، (شمس، 2) اینگونه است. (سمعاني، 1418، ج1، ص132)
همچنين زياد بن لبيد انصاري نقل ميكند كه پيامبر9 مطلبي را فرمود و گفت: «و ذاك عند أوان ذهاب العلم»؛ و آن هنگام از بين رفتن علم است. ابن لبيد پرسيد: اي رسول خدا! چگونه علم از بين ميرود در حالي كه ما قرآن را ميخوانيم و آنرا بر فرزندانمان ميخوانيم و فرزندانم بر فرزندانشان؟ پيامبر9 فرمود: «ثكلتك أمّك يا ابن أم لبيد، إن كنت لأراك من أفقه رجل بالمدينه، أو ليس هذه اليهود والنصارى يقرؤون التوراة والإنجيل لا ينتفعون مما فيهما بشيء؟»؛ مادرت به عزايت بنشيند اي ابن أم لبيد! هر چند گمان دارم تو از داناترين مردم مدينه باشي، آيا مگر اين يهود و نصاري نيستند كه تورات و انجيل ميخوانند امّا بهرهاي از آن نميبرند. (أبو خيثمه، 1403هـ.ق، ص15 – 16؛ ابن حنبل، بيتا، ج4، ص160؛ ابن ماجه، بيتا، ج2، ص1344)
و از حسن نقل شده كه «إن أولى الناس بهذا القرآن من اتبعه، وإن لم يكن يقرؤه»؛ شايستهترين مردم به اين قرآن كساني هستند كه از آن پيروي ميكند، هر چند آنرا نخوانند. (أبوعبيد، 1411هـ.ق، ص63)
لازم به تذكر است كه مفاهيم قرآن، صرفاً منحصر در احكام شرعي نيست، بلكه اين كتاب آسماني شامل مباحث اخلاقي، اعتقادي، تاريخي و اجتماعي نيز ميباشد و عمل به احكام شرعي يكي از جنبههاي تديّن و دينداري است و ما را از توجّه و عمل به ديگر ابعاد انسانساز قرآن بينياز نميكند.
4. حسن الخلق
حسن خلق، يكي از ويژگيهاي مردان خدا و يكي از اخلاقيات سفارش شده اديان الهي و مكاتب اخلاقي و تربيتي بشري است. بر اين ويژگي نزد قاري و معلّم قرآن تأكيد بيشتري ميشود، زيرا (حيدر، بيتا، ص17):
الف. او از جمله حاملان كتاب خداوند است؛ كتابي كه بر انساني نازل شده كه در قرآن به داشتن خلق عظيم ستوده شده است: « ». (قلم، 4)
ب. او متصدي آموزش مردم بوده و همنشين آنهاست و اين تصدّي و مخالطت، موجب بروز مسائلي ميشود كه نياز به حسن تدبير و خلق نیکو دارد؛ زيرا هر كس با مردم ارتباط داشته باشد، خواهي نخواهي، با مشكلاتي روبرو ميشود.
در روايت آمده است، هنگامي كه پيامبر9 معاذ را به يمن براي تعليم قرآن و قضاوت فرستاد، چنين به او فرمود: «و خالط الناس بخلق حسن». (ابن حنبل، بي تا، ج5، ص153؛ مباركفوري، 1299هـ.ق، ج6، ص122)
تواضع، دوري از عجب و خود بزرگبيني، خوشرفتاري، صداقت، خونگرمي، غيبت نكردن، دوري از تهمتزني، بيآزاري، ياري و دستگيري از نيازمندان، به نيكي ياد كردن از دوستان و اساتيد، بشاش بودن، صبوري و بردباري، جود و كرم، متانت، دوري از ايجاد جوّ رقابتي منفي ميان شاگردان، دوري از كينهتوزي و... از جمله خلقياتي است كه همه بالاخص قاري و معلّم قرآن بايد بدانها متخلّق شوند. (نووي، 1414هـ.ق، ص45-37)
ويژگيهاي علمي
براي رسيدن به مقام يك قاري ممتاز و معلّمي باكفايت، نياز به ويژگيها و توانمنديهاي علمي متعدّدي است تا قاري و معلّم قرآن، از عهده مسئوليتي كه بر دوش خود دارند، برآيند. از جمله اين ويژگيها ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد:
1. آشنايي با علوم ديني
الف. علم اصول دين (عقايد): تا فرد با بصيرت و درايت خداوند خود را باور داشته و بپرستد و بر خوشبختي دنيوي و سعادت اخروي دست يابد؛ تا آنجا كه گفتهاند كسي كه علم اصول دين به تمام و كمال نداند، جائز نيست كه بر مسند اقراء (استادي قرآن) بنشيند. (صفاقسي، 1373هـ.ق، ص21) قاري بايد بتواند از اختلاف قرائتها دفاع مناسب در جهت حفظ اصالت و وحيانيت قرآن بكند و شبهات قرآني را كه برخي از معاندان و مخالفان مطرح ميسازند، پاسخگو باشد و توانايي توضيح نحوة نزول قرآن و مانند آن را داشته باشد.
ب. علم تفسير: كه قلب علوم قرآن شمرده ميشود و خداوند در خصوص كساني كه قرآن را ميخوانند امّا آن را فهم نميكنند، ميفرمايد: « ». (محمد، 24) همچنان كه فرمود: « »، (ص، 29) « •• ». (عنكبوت، 43)
قاري و معلّم قرآن بدون علم به تفسير قرآن و فهم آيات آن، ظاهري بيباطن و شكلي بيمحتوا ميباشند، نه خود رهنمون ميشوند و نه شاگردان را به جاي رهنمون ميسازند و با زحمات خود، هر چند ممكن است به فوائدي دنيوي برسد، امّا محروم از ثواب اخروي و دور از مقصود و منظور الهي خواهند بود.
از ديرباز دانشمندان، افرادي را كه قرآن را حفظ ميكنند اما معناي آن را ندانسته و طالب تفسيرش نبودهاند، سرزنش كردهاند. (مكي، 1404هـ.ق، ص86؛ أبو شامه، 1395هـ.ق، ص193؛ قرطبي (محمد)، بيتا، ج1، ص26؛ قسطلاني، 1392هـ.ق، ج1، ص327) و علم به مفردات قرآني را براي مثال، براي هر علم و دانش ديني سودمند دانستهاند (راغب اصفهاني، 1412هـ.ق، ص54 – 55) و شرط كردهاند كه قاري و معلّم قرآن، از تفسير و مفردات غريب قرآني، آنچه را كه براي فهم قرآن لازم است، بدانند و فقط به سماع لفظ بدون فهم معنا بسنده نكنند. (صفاقسي، 1373هـ.ق، ص21؛ ابن الجزري، منجد المقرئين، 1419هـ.ق، ص52؛ داني، الأرجوزة المنبهه، 1420هـ.ق، ص168) نقل شده كه صحابه از پيامبر9 ده آيه ده آيه، قرآن را اخذ كرده و زير نظر ايشان9 به حفظ و فهم آيات پرداخته و پس از تكميل اين حفظ و فهم و در نتيجه دانستن نحوه عمل به آنها، به ده آيه ديگر ميپرداختند و بين علم و عمل جمع مينمودند. سپس تابعين از اين سنّت تعليمي پيروي كرده و به همين روش به آموختن قرآن از صحابه اقدام نمودند. (ابن حنبل، بيتا، ج5، ص410؛ طبري، 1388هـ.ق، ج1، ص36؛ داني، البيان، 1414هـ.ق، ص33؛ حاكم نيشاپوري، بيتا، ج1، ص557)
به هر حال، آشنايي با علم تفسير، منجر به آشنايي با بسياري از مباحث اعتقادي، فقهي، ناسخ و منسوخ، شأن نزول و... ميشود كه بعضاً ذيلاً ذكر ميشوند.
ج. علم فقه: كه گفتهاند از علوم پايهاي كه قاري و معلّم قرآن بدان نيازمندند تا امر دينش را از طهارت، عبادات و معاملات را اصلاح گرداند. (ابن الجزري، منجد المقرئين، 1419هـ.ق، ص50؛ صفاقسي، 1373هـ.ق، ص21؛ داني، الأرجوزة المنبهه، 1420هـ.ق، ص168) اما بايد گفت كه دانستن احكام شرعي فقهي يا به اجتهاد فرد بر ميگردد يا به تقليد او از مرجعي جامع الشرايط. لذا نميتوان گفت كه اين علم، براي قاري و معلّم قرآن مطلقاً لازم است؛ امّا براي فهم آيات احكام به خصوص، آشنايي با اين علم مفيد است. از اين رو، خواندن كتابهايي با موضوع آيات الأحكام بسيار مفيد خواهد بود، زيرا شامل دو علم تفسير و فقه با هم ميباشند.
د. علم ناسخ و منسوخ: كه برخي آنرا براي قاري و معلّم قرآن شرط كردهاند. (داني، الأرجوزة المنبهه، 1420هـ.ق، ص168؛ ابن الجزري، منجد المقرئين، 1419هـ.ق، ص52) و برخي آنرا شرطي لازم ندانستهاند. (ابن الجزري، منجد المقرئين، 1419هـ.ق، ص52) به نظر ميآيد كه اين علم، داخل در علم تفسير و نيز علم فقه است و علم به آن دو، منجر به علم به ناسخ و منسوخ ميگردد و علم تفصيلي بدان بيشتر به كار مفسِّر و مجتهد ميآيد.
هـ. علم حديث: از آنجا كه بخش مهمي از فهم قرآن به خصوص تفسير مجملات قرآن و شأن نزولها و نيز احكام ديني در احاديث مطرح شدهاند ـ همچنان كه بدان تصريح شده است (قرطبي (يوسف)، 1416هـ.ق، ج2، ص1130) ـ شايسته است كه يك قاري و معلّم قرآن با احاديث و سنّت نبوي و ائمه7 آشنا بوده و عنداللزوم بتواند از آنها استفاده و به آنها مراجعه كند.
2. اطلاع بر علوم تخصّصي
آشنايي كافي و شناخت خوب نسبت به علوم تخصّصي يكي از امور مهم دستيابي بر مقام استادي در قرائت قرآن و معلّمي قرآن است؛ زيرا رساندن علم به امانت و صحت، متكي بر پايههاي استوار و فهم و دركي درست نسبت به اصول و مباني آن علم است و عدم اطلاع بر مباحث تخصّصي يك علم، منجر به اظهارات نادرست و عجيب و غريب ميگردد و شاگرداني ضعيف و ناتوان تربيت ميكند و امر قرائت نيز دچار اشتباهات فاحش ميگردد. (حيدر، بيتا، 25)
ذيلاً مهمترين علومي كه قاري و معلّم قرآن را به سطح علمي مناسب و مطلوب ميرساند، ذكر ميشود:
الف. علم تجويد
اين علم مبنايي شرعي دارد، زيرا فقط با كلام الهي خوانده و اين خواندن پذيرفته شده و براي آن ثواب منظور ميگردد و تعدي از آن موجب معصيت و عقاب است.
علم تجويد، زيربناي علم قرائات شمرده ميشود، چون بسياري از قواعد و اصولش، مشترك ميان قرائتهاي مختلف قرآني است و اتقان آن در سطح علمي، نظري و عملي تطبيقي، راهكاري ضروري براي قاري و معلّم قرآن است تا اين دو، هم بتوانند به دقّت و به صحت، حروف، كلمات و احكام تجويدي قرآن را ادا كنند و هم بتوانند به دقّت و به خوبي اصطلاحات و احكام تجويدي را فهم و بيان كنند. بويژه آنكه اداي برخي از كلمات قرآني نياز به شناخت علمي و تبحّر عملي نسبت به شيوه اداي آنها دارد، مانند: دو وجه اختلاس و اشمام با ادغام در آیة « •»؛ (يوسف، 11) يا تسهيل در « ». (فصلت، 44)
بايد به ياد داشت و همچنان كه از ابتداي ظهور علم تجويد و قرائات دانشمندان قرائت قرآن متذكر شدهاند، اصل در علم تجويد و قرائات، اخذ به نقل و مشافهه است، زيرا قرائت قرآن سنّتي متّبع و متّصل به حضرت پيامبر9 ميباشد. (ابن مجاهد، بيتا، ص49 – 52)
همچنين متذكر ميشود كه براي تجويد، تعاريف متعدّدي ذكر شده است كه در مجموع همه ناظر بر يك امر ميباشند و آن صحت قرائت قرآن از حيث حروف و كلمات آن ميباشد. داني، يكي از بزرگان و پيشتازان علم قرائت در تعريف تجويد ميگويد: «فتجويد القرآن، هو إعطاء الحروف حقوقها و ترتيبها و مراتبها، و ردّ الحرف من حروف المعجم إلى مخرجه و أصله، و إلحاقه بنظيره و شكله، و إشباع لفظه، و تمكين النطق به على حال صيغته و هيئته من غير إسراف و لا تعسف و لا إفراط و لا تكلّف»؛ پس تجويد قرآن، اعطاي حقوق، ترتيب و مراتب حروف به آنها، برگرداندن هر حرفي از حروف الفبا به مخرج و اصلش و الحاق آن به نظير و همانندش و اشباع لفظ و تمكين نطق بدان بر آن صيغه و هيئتي كه دارد (يعني بيان صحيح و كامل حرف از حيث مخرج و صفات)، بدون زيادهروي و تكلّف است. (داني، التحديد، 1407هـ.ق، ص70) و صفاقسي آن را چنين تعريف ميكند: «التجويدُ معرفة مخارج الحروف و صفاتها»؛ تجويد، شناخت مخارج حروف و صفات آن ميباشد. (صفاقسي، 1373هـ.ق، ص21)
همچنان كه خروج از احكام تجويد قرآن به طور عام و احكام تجويد يك قرائت يا روايت به طور خاص، اين كه حركت كوتاه يا بلندي بيش از حد متعارف كشيده شود يا كوتاه شود، حروف ساكن يا مشدّد بيش از حد شدّت بگيرد يا تخفيف و مخفي گردد، دادن مدهاي غير طبيعي اضافي و...، به شدّت مذموم و منهيعنه ميباشد. (داني، التحديد، 1407هـ.ق، ص89)
پس علم تجويد در اينجا منحصر در تجويد حروف از حيث مخارج و صفات است و بدين ترتيب، اخص از علم تجويد در حال حاضر است كه علاوه بر آن، شامل مباحث ديگري مانند وقف و ابتدا و رسم الخط و... ميباشد كه به زودي به برخي از آنها اشاره ميشود.
ب. اهتمام به زبان عربي
از آنجا كه قرآن به زبان عربي نازل شده است، از اين رو، براي اداي صحيح و بيان واضح و فهم درست قرآن، بايد به زبان عربي توجّه ويژهاي شود. از اين رو، از ديرباز اهتمام به زبان عربي و آموختن آن مورد توصيه بزرگان اين علم، مانند: داني (داني، الأرجوزة المنبهه، 1420هـ.ق، ص168، 171)، علي بن عبد الغني الـحُصْري (م. 488هـ.ق) (ابن عظيمه الإشبيلي، 1414هـ.ق، ج2، ص26)، ابن الجزري (ابن الجزري، منجد المقرئين، 1419هـ.ق، ص50 – 51)، بقاعي (بقاعي، 1416هـ.ق، ص20)، قسطلاني (قسطلاني، 1392هـ.ق، ج1، ص172، 182) و صفاقسي (صفاقسي، 1373هـ.ق، ص21) بوده است و ابن مجاهد متذكّر ميشود كه حامل قرآن اگر از صرف و نحو عربي نداند، احتمال به خطا و اشتباه افتادنش به سبب فراموشي و نسيان اِعراب كلمات، بسيار است، زيرا حركات به هم شبيه بوده و حامل قرآن از قواعد زبان عربي و درك جملات مرتبط به آن قواعد نحوي ناتوان است. (ابن مجاهد، بيتا، ص45) ابن عبدالبرّ نیز ميگويد كه اصل، علم قرآن است و كسي كه آن را حفظ ميكند بايد براي تداوم اين حفظ از زبان عربي ياري بجويد. (قرطبي (يوسف)، 1416هـ.ق، ج2، ص1130) ابن الجزري دايرة نياز يك قاري و معلّم قرآن به صرف و نحو عربي را وسيعتر دانسته و علاوه بر آنچه آمد، موارد نياز را توجيه قرائات، آگاهي بر احكام وقف بر همزه، ابواب اماله و نيز وقف و ابتدا را نیز بر ميشمارد. (ابن الجزري، منجد المقرئين، 1419هـ.ق، ص50 – 51)
لذا شايسته است كه قاري و معلّم قرآن در اين علم تبحّر داشته و آن را به شاگردانش تعليم دهد؛ يا علم آن را از شاگردانش بخواهد. لازم به يادآوري است كه اكثر بزرگان اين علم، خود از بزرگان علم صرف و نحو عربي بودهاند و از جمله ميتوان به كسائي و أبوعمرو از قرّاء عشره اشاره كرد.
ضمن اينكه آشنايي با زبان عربي به خصوص مباحث آواشناسي آن، معلّم و به خصوص قاري قرآن را از خلط و مزج كلمات و اشتباه در تكيهها و هجاهاي كلمات (تنغيم و تعابير) كه منجر به دوري از فصاحت و بعضاً مخلل در معاني قرآني است، دور نگه ميدارد.
ج. شناخت وقف و ابتدا
شناخت اين علم يكي از اهداف قاري و معلّم قرآن است تا بداند كه چگونه و كجا وقف و نيز ابتدا كند، به گونهاي كه به معناي قرآن كه رساندن آن به شنوندگان از اهميت ويژه، بلكه اساسي در قرائت قرآن دارد، خلل وارد نشود. براي مثال وقف بر « »، (نساء، 11) يا « » (يوسف، 17) يا « (33) » (قصص، 33-34)... و همچنين ابتدا از « هذا»، (احقاف، 4) يا « » (ص، 6) موجب خلل در معنا، از تغيير حكم شرعي يا ايجاد معنايي غير مقصود و بعضاً كفر آميز ميگردد. از اين رو، بسياري از بزرگان علم قرائت شرط كردهاند وقتي كسي ميتواند رسماً متصدّي قرائت و آموزش قرآن شود كه بر وقف و ابتدا علم داشته باشد. (ابن الجزري، النشر، بيتا، ج1، ص225)
اين علم از ديرباز مورد توجه مسلمانان بوده است و اخباري دال بر آموزش آن حتي در زمان پيامبر9 وجود دارد (نحاس، 1398هـ.ق، ص87؛ حاكم نيشاپوري، بيتا، ج1، ص35) و تصريح شده كه صاحبان قرائتهاي مشهور، همچون عاصم، نافع و... بدان اهتمام ويژهاي نشان ميدادند. (ابن الجزري، النشر، بيتا، ج1، ص225)
از گذشتههاي دور نيز كتابهايي در اين علم نگاشته شده است و معمولاً مهمترين نكات آن در كتب تجويدي ذكر ميشود. علاوه بر آن، علائمي كمكي براي راهنمايي قاريان در امر وقف و ابتدا معروف به «علائم سجاوندي» وجود دارد كه توجّه به آنها سفارش ميشود؛ هر چند اين علائم بعضاً غير دقيق يا متوجّه نگاه و تفسير خاصي از قرآن است يا شامل تمام مواضع وقف محتمل نميباشد. لذا يك قاري و معلّم برجسته بايد خود بتواند به راحتي مواضع وقف و ابتدا را بر اساس اسلوب بيان عربي، معاني و تفاسير قرآني بداند.
د. آشنايي به رسم الخط قرآن
با توجّه به اينكه قرآن داراي قواعد و اصول رسم الخطي خاص خود است كه بازماندة قواعد و اصول رسم الخط عربي در صدر اسلام و يا از نظر برخي مبتني بر اغراض و اهداف خاصي ميباشد و اين قواعد و اصول، با قواعد و اصول رسم الخطي عربي رسمي، تفاوتهايي دارد، لذا ضروري است كه نسبت به اين علم، يعني قواعد رسم الخط قرآن، رسم الخط عثماني يا رسم الخط مصحف شناخت پيدا كرد تا در قرائت قرآن دچار اشتباه نشد، به خصوص در صورت قرائت به اختلاف و به خصوص در شناخت مواضع اماله يا نحوه وقف بر همزه در برخي از قرائتها مانند حمزه و هشام.
البته بيشتر اين قواعد هنگام آموزش روخواني قرآن به شاگردان متذكر ميشود، به خصوص اگر قرار باشد، قرائت قرآن بر اساس رسم الخط قديمي و منقول مصحف باشد. همچنين برخي از قواعد رسم الخط مصحف، به خصوص هنگام آموزش علم قرائت و به خصوص قواعد وصل و قطع و نيز ابدال تاء گرد و همزه، در كتب علم قرائت و تجويد تذكر داده ميشود.
لازم به يادآوري است كه رسم الخط قرآن در شش قاعده خلاصه ميشود: (سيوطي، 1405هـ.ق، ج4، ص147 – 158؛ قسطلاني، 1392هـ.ق، ج1، ص288 - 306)
حذف: كه معمولاً در الف، ياء و واو و گاهي نون است.
زيادت: كه در الف، ياء و واو شايع است.
همزهها: كه رسم همزه و پايههاي آن در اول، وسط و آخر كلمه است.
ابدال: كه در ابدال الف به واو يا ياء، تاء تأنيث گرد به تاء كشيده يا ابدال ثلاثي واوي به الف كشيده يا ابدال نون تأكيد خفيفه به الف، كه در دو مورد ذيل پيش آمده است: «وليكونًا من الصاغرين»، (يوسف، 32) «لنسفعًا بالناصيه». (علق، 15)
قطع و وصل: مانند: «أن لا» كه بعضاً منفصل و بعضاً متصل «ألّا» نگاشته شده است.
مواردي كه داراي دو قرائت بوده و بر اساس يكي از آن دو قرائت نگاشته شده است، مانند: «لَتَّخَذْتَ عليه أجرًا» (كهف، 77) (در اصل: لَاتّخذت) از باب تغليب قرائت «لَتَخِذْتَ» به تخفيف تاء و كسر خاء. (قرائت ابن كثير، أبوعمرو و يعقوب) (ابن الجزري، النشر، بي تا، ج2، ص314)
3. شاگردي نزد اساتيد مبرز
از آنجا كه علم قرائت، قبل از هر چيز مبتني بر سماع و مشافهه است، لذا بايد كه يك قاري و يك معلم، براي رسيدن به مراتب بالاي قرائت و تعليم، نزد اساتيد مبرز و شناخته شده، حضور يافته و در محضر آنها به تعليم پرداخته و قرائت كرده باشند و مورد تأييد اين اساتيد از حيث قرائت واقع شده باشند (ضباع، بيتا، ص5) تا بدين وسيله، قرائت او اعتبار يافته و آموزشهاي او در مقام تعليم قابل اتكا باشند.
4. تداوم در قرائت و در طلب علم
علم ماهيتي سيّال و انبساطي دارد و هر زمان، بر آن دادههايي افزوده و از آن دادههايي گرفته يا تصحيح ميشود. همچنين قرائت منوط به تبحّر و آمادگي فرد دارد كه باز امري نسبي است و به شرايطي وابسته است، از جمله تمرين و عمل مستمر. لذا براي به روز كردن معلومات و نيز آمادگي مداوم بر قرائت و آموزش، بايد پيوسته به دنبال علم و عمل رفت. داشتن معلومات اندك يا به روز نشده و نيز عدم تمرين و ممارست قرائت، به زودي يك قاري و معلّم را از شاگردان خود عقب انداخته و از اعتبار علمي و عملي او ميكاهد؛ امري كه زيبنده هيچ قاري ممتاز و معلّم دلسوزي نيست.
ويژگيهاي تعليمي قرآن
اين بخش بيشتر براي معلّمين قرآن مفيد است يا به تعبيري ديگر براي قارياني كه در مقام تعليم هستند. اين ويژگيها به معلّم قرآن اين امكان را ميدهد كه مطالب را بهتر گفته و نتيجة بهتري از زحمات و تلاشهاي خود ببرد و شاگردان را در مسير صحيحتري در مسير ترقي و كمال علمي و عملي قرار دهد و با كمترين تلاش، بيشترين ثمره را ببرد (حيدر، بيتا، ص37)
كسب مهارتهاي تعليمي تا آنجا كه براي معلّم ملكه شود، يكي از عوامل مهم نتيجه گرفتن از زحمات و پيشبرد تعليم، به شكلي صحيح و پسنديده است و ناديده گرفتن اين ويژگيها و دوري يا عدم اطلاع از ابزارهاي كارآمد در تعليم، خود رأيي و عمل به روشهاي منسوخ تعليم و تربيت، موجب عقب افتادن و چه بسا نتيجه ندادن عمليات تعليم ميگردد. (حيدر، بيتا، ص37)
از ديرباز دانشمندان علم قرائت ضمن مطرح كردن اصول و قواعد تجويد و قرائات، به آداب و صفات معلّمان تصريح ميكردند، مانند أبو مزاحم الخاقاني (م. 325هـ.ق) نخستين مؤلّف در علم تجويد و در قصيدة رائيه خود كه 20 بيت از قريب به 50 بيت، به اين مهم اختصاص داده است. مكي بن أبي طالب قيسي (م. 437هـ.ق) كه در مقدمة كتابش «الرعايه لتجويد القراءه وتحقيق لفظ التلاوه» چندين باب در آداب پسنديده نگاشته است و شاطبي (م. 590هـ.ق) كه مقدمه و خاتمه قصيدة لاميه خود در قرائتهاي هفتگانه به نام «حرز الأماني» به ذكر برخي صفات تعليمي پرداخته است. ابن الجزري (م. 833هـ.ق) كه در ابتداي كتابش «منجد المقرئين و مرشد الطالبين» پارهاي از آداب و صفاتي را كه يك مدرّس بايد داشته باشد، آورده است و صفاقسي (م. 1117هـ.ق) در مقدمة كتابش «غيث النفع في القراءات السبع».
ذيلاً برخي از اين ويژگيهاي تعليمي به اختصار ذكر ميشود و يادآور ميگردد كه اين صفات محدود به آنچه ميآيد نيست.
1. روشن بودن هدف از تعليم و آموزش
ذكر اهداف (كلي و جزئي) آموزش و روشن بودن آنها، معلّم و نيز شاگردان بر آنچه قرار است، آموزش داده شود و آموخته گردد، متمركز كرده و از مطالب و مباحث حاشيهاي كه موجب سرگرداني و عقب افتادن امر تعليم ميشود، باز ميدارد و وضعيت مناسبي براي مدرّس و شاگرد براي پيشبرد امر تعليم ايجاد ميكند. لذا وضوح اهداف، عاملي نيرومند براي تحقّق هدف ميباشد. (حيدر، بيتا، ص38)
از جمله اهداف كلي مدرّس قرآن ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد:
الف. نشر قرآن كريم و تحصيل ثواب عظيمي كه شارع براي تعليم، تلاوت و استماع قرآن در نظر گرفته است و به قصد تحقّق اين قول پيامبر9: «خيركم من تعلم القرآن و علمه». (أبو داود، 1388هـ.ق، ج1، ص327؛ ابن حنبل، بيتا، ج1، ص69)
ب. تأسي و اقتدا به پيامبر9 و ائمه7 و اصحابش و تابعين و ديگر طبقات مسلمانان در طول قرون كه به امر تعليم و آموزش قرآن اقدام كردهاند و به قصد تحقّق اين قول نبوي: «بلغوا عنّي و لو آية» (ابن حنبل، بي تا، ج2، ص159؛ ابن حجر عسقلاني، 1407هـ.ق، ج6، ص572؛ مباركفوري، 1299هـ.ق، ج7، ص431)
ج. تقويت ارتباط شاگرد با كتاب خداوند و سنّت نبوي و ائمه اطهار:.
د. آموزش خواندن و حفظ كردن هرچه بيشتر آيات توسّط شاگرد و تربيت قاري و حافظ.
هـ. پيوند دادن شاگرد به جلسات ذكر و محافل علم و مساجد و نماز، زیرا معمولاً جلسات قرآن در مساجد يا اماكني برپا ميشود كه پيشتر يا ضمن آن، سخنراني مذهبي، ذكر سنّت معصومين:، اقامه نماز و... وجود دارد. همچنین برخي از جلسات قرائت قرآن ملتزم به برنامهای در خصوص ذكر ائمه: بويژه در مناسبتهاي خاص ميباشند و بدين گونه ميان قرآن و عترت جمع مينمايند.
و. حفظ شاگرد از آفات و مفاسد اجتماعي. (أبولاوي، 1420هـ.ق، ص97، 98)
امّا اهداف جزئي، به تناسب ترتيب دروس و مطالب، در هر جلسه در ابتداي آن براي همان جلسه يا آخر هر جلسهاي براي جلسه بعدي، ذكر ميشود. همچنان كه ميتوان فهرست كلي مطالب درس را در جلسات نخست مطرح كرده و دورنمايي روشن براي شاگردان ايجاد كرد.
همچنين بايد مدرّس، الگويي در گفتار و كردار خود براي شاگردان بوده و آنان را تعظيم و تقدير نمايد و خوبيهايشان را بيان كند و از اشتباهاتشان در گذرد و به راستي و صدق مقيّد باشد و الفاظ خوب به كار برد و از به كار بردن الفاظ زشت دوري كند و پيوسته پند و اندرز داده و امر به معروف و نهي از منكر نمايد و سر وقت در جلسات حاضر گردد و تلاش داشته باشد كه مطالب تدريس شده خوب فهميده شده و در عمل به كار برده شود. (حيدر، بيتا، ص40-39)
2. تدريج در بيان مطالب
رعايت ترتيب مطالب از سهل به صعب و از كلي به جزئي؛ شكي نيست كه رعايت ترتيب مطالب به گونهاي كه ذكر شد، موجب آساني امر آموزش و بازدهي بهتر و عدم ملال شاگردان ميگردد. سطحبندي دروس ميتواند كمك مؤثري در اين جهت باشد.
3. ملاحظه تفاوتهاي موجود ميان شاگردان و مدارا كردن
سن، سواد، استعداد، خلق و خوي، هوش، امكانات و شرايط زندگي شاگردان تماماً در كيفيت يادگيري آنان مؤثر است؛ برخي از شاگردان ميتوانند روزي 5 آيه حفظ كنند و برخي 30 آيه و برخي مطالب سخت را به راحتي متوجه ميشوند و برخي نياز به تفصيل و بيان جزئيات بيشتر و مثالهاي متنوعي دارند و برخي به آساني قدرت تطبيق عملي آموزههاي خود را دارند و برخي براي اين كار نياز به ممارست و تمرين بيشتري دارند و برخي از همان ابتدا از صدا و حس موسيقايي خوبي برخوردارند و برخي براي رسيدن به قرائت زيبا نياز به تلاش بيشتر و صرف زمان بلندتري دارند.
از سويي ديگر، ممكن است در جلسات آموزش قرآن افراد با خلق و خويهاي متفاوتي حضور داشته باشند؛ برخي كودك و برخي جوان يا مسن، برخي شاد و برخي ناراحت، برخي عصبي و برخي شوخ، برخي تنبل و برخي زرنگ، برخي هوشمند و برخي كند ذهن، برخي شكيبا و برخي كمحوصله و... .
لذا استاد بايد با حوصله و با رعايت اين تفاوتها، دروس را عرضه و آن را از شاگردان بخواهد و نبايد استاد برخي از شاگردان را بيجهت به تقصير يا سستي متهم سازد و برخي را سخت ستايش كند. ضمن اينكه بايد متوجّه بود، مهم، آموزش قرآن و ايجاد أنس ميان مردم و قرآن و برپايي مجالس قرآني است و نبايد كسي به كوچكترين بهانهاي از اين مجالس دور كرد.
البته اين وضعيت بيشتر در جلسات آموزشي مردمي و عمومي پيش ميآيد، اما در مؤسسات آموزشي تخصصي معمولاً تدابيري اتخاد ميشود كه شاگردان يك كلاس در مجموع از يك سطح آمادگي يادگيري باشند.
4. صبر و شكيبا در امر تدريس
از آنجا كه پروسه تعليم و آموزش امري طولاني و زمانگير است و در مراحلي متعدّد و سطوح مختلفي صورت ميگيرد، استاد براي ديدن نتيجه تلاشهاي خود، بايد صبر پيشه كند و با حوصله منتظر به بار نشستن زحمات خود باشد و بداند كه اينگونه نيست كه تمام شاگرداني كه دارد، روزي به مراحل و سطوح بالاي قرائت دست يابند، بلكه اين مهم براي معدودي، آن نيز پس از سالياني دراز، ميسر ميشود. لذا نبايد انتظار ايدهآلي از همه شاگردان داشت. همچنان كه استاد بايد بر تداوم جلسات آموزش مقيد باشد و زود از نتيجهگيري نااميد نشود.
5. عدالت بين شاگردان
استاد در نگاه كردن، احوالپرسي كردن، احترام گذاشتن، فراخواندن شاگردان براي پاسخگويي، نحوه سخن گفتن و... بايد ميان شاگردان تفاوت قائل نشود؛ با يكي به درشتي و با ديگري به نرمي سخن نگويد، به كسي نگاه محبّتآميز نكند و به ديگري نگاه خشمآلود، از اشتباهات يكي سخت بگذرد و از اشتباهات ديگري به آساني، يكي را به شدّت تشويق كند و ديگري را تحقير، پاسخ يكي را ندهد و ديگري را بيپاسخ نگذارد، تماس يكي را به سردي جواب دهد و ديگري را به گرمي، يكي را هر جلسه اجازه خواندن بدهد و به ديگري هر چند جلسه يك بار و... . اين امور موجب ميشود كه به تدريج برخي از شاگردان كلاس، از كلاس قرآن و در نهايت خداي ناكرده از آموزش قرآن دلسرد شوند.
البته تكريم و تشويق بيشتر شاگرداني كه به حق به امر آموزش قرآن ميپردازند و از خود تلاش و استعداد بيشتري نشان ميدهند، بلكه نوعي عدالت است و كسي از چنين امري ناراحت نميشود، بلكه موجب تشويق ديگران نيز ميشود، زيرا اين تكريم و تشويق بيشتر بر مبناي امري واقعي و مشهود و پاداش زحماتي عيني است.
همچنین استفاده مستمر و هر جلسهاي از قرّاء برجسته و مطرح ميتواند پاداشي به زحمات آنان، تقدير از آنها و نيز نوعي آموزش غير مستقيم حسن قرائت به ديگر شاگردان تلقّي شود.
6. استفاده از وسايل كمك آموزشي
بديهي است كه استفاده از تابلو، تصاوير، فيلم، نرم افزار، كتاب، تنوع در رنگهاي مطالب مكتوب و... در كنار توضيحات شفاهي و تطبيق عملي استاد و به روز كردن اين وسايل كمك آموزشي، كمك مؤثري به ارتقای سطح علمي و عملي شاگردان ميكند.
7. حسن اداره كلاس
شكي نيست كه توانايي در كنترل كلاس و حسن اداره آن، بر بازدهي كلاس ميافزايد. جلوگيري از هياهو و صحبتهاي بيجاي شاگردان، جلوگيري از ورود خود و نيز شاگردان به مباحث حاشيهاي و غير درسي يا مباحثي كه هنوز در سطح كلاس نيست، تنظيم ساعت شروع و ختم جلسه با توجه به شرايط موجود، تنظيم وقت قرائت كردن شاگردان، جلوگيري از اختلاف شاگردان با هم و...، همه اين امور ميتوانند در حفظ نظم و استمرار جريان آموزش تأثير بگذارند.
نتيجه
بنابر آنچه بیان شد، قاري و معلّم قرآن، نيازمند ويژگيهاي ذاتي، مانند سلامت عقيده، نيت خالصانه، تديّن صادقانه و حسن خلق، و ويژگيهاي علمي، چون آشنايي بر علوم ديني و تخصّصي و تداوم بر قرائت و طلب علم و بالاخره ويژگيهاي تعليمي، مانند روشن بودن اهداف كلي و جزئي امر تعليم قرآن، اعمال روشهاي مفيد در آموزش، همچون تدريج از سهل به صعب، صبر و شكيبايي و... ميباشند كه بدون آنها، چه بسا ورود به حوزه قرائت و آموزش قرآن، نه تنها براي فرد سودي در بر نخواهد داشت، بلكه موجبات هلاكت خود و ديگران ميگردد و به جاي ايجاد ارتباط سالم و سازنده ميان فرد مؤمن و قرآن، اسباب جدايي ميان آن دو را فراهم سازد يا اين ارتباط را سست گرداند.
ماديگراييِ قاريان و معلّمان قرآن، موجب ميشود كه به دين و امور ديني كه جنبه معنوي داشته و براي انسانسازي است، نگاهي كاسبكارانه پيدا كرده و نتيجه قداست امر ديني زير سؤال رود و بيسواديِ معلّمان قرآن، موجب انتقال آموزههاي غلط و پريشاني ذهن و عمل شاگردان ميگردد و كمكاري و ضعف در قرائت قرآن و در آموزش آن، موجب دور شدن شاگردان از قرائت صحيح قرآن و در نهايت وهن در قداست قرآن ميشود و بالاخره، عدم رعايت مسائل اخلاقي و شرعي موجب آن ميگردد كه شاگردان و مردم از حول و حوش قاريان و معلّمان كنار رفته و نسبت به آنان و در نهايت، نسبت به دين و اركان ديني بد قضاوت نمايند.
از اين رو، از ديرباز علماي اسلام و بالاخص پيشوايان علم قرائت قرآن براي قاري و معلّم ايدهآل قرآني، شروط و مقدماتي قائل بودهاند تا فرآيند قرائت و تعليم قرآن به بهترين شكل صورت گيرد و قاريان و معلّمان قرآن هم از نظر شرعي و هم از نظر اقتضائات علمي ملزم به رعايت اين شروط و مقدمات ميباشند.
كتابنامه
1. آجري، محمد بن حسين، (1408هـ.ق)، أخلاق حملة القرآن، تحقيق دكتر عبد العزيز القاري، چاپ اول، مدينه منوره: مكتبه الدار.
2. ابن الجزري، محمد بن محمد، (بيتا)، النشر في القراءات العشر، تحقيق علي محمد الضباع، بيروت: دار الكتب العلميه.
3. ــــــــــ، ـــــــــــــــ، (1419هـ.ق)، منجد المقرئين ومرشد الطالبين، تحقيق علي بن محمد العمران، چاپ اول، مكه المكرمه: دار عالم الفوائد للنشر والتوزيع.
4. ابن حجر عسقلاني، احمد بن علي، (1407هـ.ق)، فتح الباري بشرح صحيح البخاري، تحقيق محب الدين الخطيب، چاپ اول، قاهره: دار الريان.
5. ابن حنبل، احمد بن محمد، (بيتا)، مسند أحمد، بيروت: دار صادر.
6. ابن عظيمه إشبيلي، محمد بن عبدالرحمن، (1414هـ.ق)، شرح القصيده الحصريه في قرائت نافع و شرحها، تحقيق توفيق العبقري، پاياننامه ديپلم تحصيلات عالي در مطالعات اسلامي، دانشگاه سيدي محمد عبد الله، فاس، دانشكده ادبيات و علوم انساني.
7. ابن مجاهد، احمد بن موسي، (بيتا)، كتاب السبعه في القراءات، تحقيق دكتر شوقي ضيف، قاهره: چاپ دوم، دار المعارف.
8. ابن ماجه، محمد بن يزيد قزويني، (بيتا)، سنن ابن ماجه، تحقيق محمد فؤاد عبد الباقي، بيروت: دار الفكر.
9. أبوخيثمه، زهير بن حرب نسائي، (1403هـ.ق)، كتاب العلم، تحقيق محمد ناصر الدين الألباني، چاپ دوم، بيروت: المكتب الإسلامي.
10. أبوداود، سليمان بن أشعث سجستاني، (1388هـ.ق)، سنن أبي داود، تحقيق عزت عبيد الدعاس و عادل السيد، بيروت: چاپ اول، دار الحديث للطباعة والنشر والتوزيع.
11. أبوشامه، عبدالرحمن بن اسماعيل مقدسي، (1395هـ.ق)، المرشد الوجيز إلى علوم تتعلق بالكتاب العزيز، تحقيق طيار آلتي قولاج، بيروت: دار صادر.
12. أبوعبيد، قاسم بن سلام هروي، (1411هـ.ق)، فضائل القرآن، تحقيق وهبي سليمان غاوجي، چاپ اول، بيروت: دار الكتب العلميه.
13. أبولاوي، دكتر أمين، (1420هـ.ق)، التقييم الذاتي لمعلِّم التربية الإسلاميه، چاپ اول، دار ابن الجوزي، دمام.
14. بقاعي، ابراهيم بن عمر، (1416هـ.ق)، الضوابط والإشارات لأجزاء علم القراءات، تحقيق دكتر محمد مطيع حافظ، چاپ اول، دمشق: دار الفكر.
15. حاكم نيشاپوري، محمد بن عبدالله، (بيتا)، المستدرك على الصحيحين، بيروت: دار الكتب العلميه.
16. حيدر، حازم سعيد، (بيتا)، المقومات الشخصيه لمعلم القرآن الكريم، بيجا، (اينترنت).
17. داني، عثمان بن سعيد، (1407هـ.ق)، التحديد في الإتقان والتجويد، تحقيق دكتر غانم قدوري الحمد، چاپ اول، بغداد: مكتبه دارالأنبار.
18. ــــ، ــــــــــــــــ، (1420هـ.ق)، الأرجوزة المنبهه على أسماء القراء والرواة وأصول القراءات وعقد الديانات بالتجويد والدلالات، تحقيق محمد ابن مجقان الجزائري، چاپ اول، رياض، دار المغني.
19. ــــ، ــــــــــــــــ، (1414هـ.ق)، البيان في عد آي القرآن، تحقيق: دكتر غانم قدوري الحمد، چاپ اول، كويت: مطبوعات جمعية إحياء التراث.
20. راغب اصفهاني، حسين بن فضل، (1412هـ.ق)، مفردات ألفاظ القرآن، تحقيق صفوان عدنان داودي، چاپ اول، دمشق: دار القلم، بيروت: الدار الشاميه.
21. سمعاني، منصور بن محمد، (1418هـ)، تفسير القرآن، تحقيق ياسر بن إبراهيم و غنيم بن عباس غنيم، چاپ اول، رياض: دار الوطن.
22. سيوطي، عبدالرحمن بن أبي بكر، (1405هـ.ق)، الإتقان في علوم القرآن، تحقيق محمد أبو الفضل إبراهيم، چاپ سوم، قاهره: مكتبه دار التراث.
23. صفاقسي، علي نوري، (1373هـ.ق)، غيث النفع في القراءات السبع، مكتبه ومطبعه مصطفى البابي الحلبي، قاهره: چاپ سوم، (در حاشيه سراج القارئ).
24. ضباع، علي بن محمد، (بيتا)، فتح الكريم المنان في آداب حملة القرآن، بيجا، (نرم افزار المكتبه الشامله).
25. طبري، محمد بن جرير، (1388هـ.ق)، جامع البيان عن تأويل آي القرآن (تفسير الطبري)، چاپ سوم، قاهره: شركه مكتبه و مطبعه مصطفى الحلبي.
26. قرطبي، محمد بن أحمد انصاري، (بيتا)، الجامع لأحكام القرآن (تفسير القرطبي)، بيروت: دار إحياء التراث العربي.
27. قرطبي، يوسف بن عبدالبر، (1416هـ.ق)، جامع بيان العلم وفضله، تحقيق أبو الأشبال زهيري، چاپ دوم، دمام: دار ابن الجوزي.
28. قسطلاني، احمد بن محمد، (1392هـ.ق)، لطائف الإشارات لفنون القراءات، تحقيق: شيخ عامر السيد عثمان و دكتر عبد الصبور شاهين، قاهره: مطبوعات المجلس الأعلى للشئون الإسلاميه.
29. مباركفوري، محمد بن عبدالرحمن، (1399هـ.ق)، تحفة الأحوذي بشرح جامع الترمذي، تحقيق عبد الوهاب عبد اللطيف، چاپ اول، بيروت: دارالفكر.
30. المدارس والكتاتيب القرآنيه وقفات تربويه وإداريه، كتاب المنتدى، المنتدى الإسلامي، چاپ اول، لندن، 1417ه.
31. مكي، ابن أبي طالب قيسي، (1404هـ.ق)، الرعايه لتجويد القرائة وتحقيق لفظ التلاوة، تحقيق دكتر أحمد حسن فرحات، چاپ دوم، اردن، دار عمار.
32. نحاس، احمد بن محمد، (1398هـ.ق)، القطع والائتناف، تحقيق دكتر أحمد خطاب العمر، چاپ اول، بغداد: مطبوعات وزارة الأوقاف العراقيه.
33. نووي، يحيي بن شرف، (1414هـ.ق)، التبيان في آداب حملة القرآن، تحقيق محمد الحجار، چاپ سوم، بيروت: دار ابن حزم للطباعه والنشر والتوزيع.
ويژگيهاي قاري و معلّم قرآن
قاسم بستاني
چكيده
بيترديد يكي از عنايتهايي كه خداوند متعال شامل بندگان خاص خود ميكند، مداومت بر ذكر خداوند در همه حال است و از جمله اموري كه مصداق ذكر الهي است، قرائت و آموزش قرآن كريم ميباشد. از ديرباز قاريان و معلمان قرآن از جايگاه متمايزي در جامعه اسلامي برخوردار بودهاند. ولي دست يافتن بدين جايگاه و حفظ آن و تأثيرگذاري و نيز دستيابي بر بركات دنيوي و اخروي قرائت و آموزش قرآن، نياز تحقق ويژگيهايي در قاري و معلم قرآن است. اما اين ويژگيها كدامند؟
در مقاله حاضر به روش كتابخانهاي و گردآوري و تدوين مطالب و نيز تجربيات شخصي نويسنده سعي ميشود، به پرسش بالا پاسخ مكفي داده شود و معلوم گردد كه چه ويژگيهاي اخلاقي، علمي و عملي براي يك قاري و معلم قرآن لازم است. اجمالاً اين ويژگيها را ميتوان به سه ويژگي عمده: ويژگيهاي ذاتي، ويژگيهاي علمي، ويژگيهاي تعليمي قرآن (خاص معلّمان) تقسيم كرد.
كليدواژهها: قرآن، قاري، معلّم، ويژگيها، آسيبشناسي.
مقدمه
بيترديد يك قاري و معلم قرآن براي رسيدن به جايگاههای والاي معنوي و دنيوي قرائت و تعليم قرآن، نيازمند ويژگيها و اوصافي شخصي، علمي و تعليمي است. آنچه خواهد آمد، يادآوري اين ويژگيها و اوصاف است؛ هر چند برخي از اين صفات براي معلّم قرآن، لازم ميباشد، مانند توانايي معلّم هنگام تدريس در استفاده از امكانات موجود و كمك درسي يا اداره كلاس به نحوي مقتضي و شايسته. اين اوصاف در سه فصل مورد بحث قرار ميگيرد.
ويژگيهاي ذاتي
صفات ذاتي براي قاري و معلّم قرآن، ستون و تكيهگاه شخصيتي او ـ پس از توفيق الله ـ شمرده ميشود، چون به ذات و درونش و راه و روش كلي او دلالت دارد. در ذیل به چهار صفت از آنها اشاره میشود:
1. سلامت عقيده
سلامت عقيده و صحّت اعتقاد نسبت به قرآن و اسلام، از خصوصيتهاي ذاتي يك قاري و معلم قرآن است. (حيدر، بيتا، ص9) بدون اين خصوصيت، انگيزهاي براي پرداختن به قرائت و آموزش آن و نيز براي حفاظت و صيانت از قرآن به عنوان ركن نخستين و زيربناي دين مبين اسلام در فرد وجود نخواهد داشت و سلوك فردي و جمعي فرد، متأثر از قرآن و سنت نخواهد بود و قرآن به عنوان كتاب هدايت، ارشاد و انذار شناخته نخواهد گشت و قرائت و تعليم قرآن صرفاً به مثابة شغلي از مشاغل دنيوي و منفك از تأثيرگذاريهاي شخصيتي و اجتماعي، خواهد بود.
اعتقاد سالم و صحيح موجب رسوخ و تعميق مفاهيم قرآني در مستمعين و شاگردان شده و قرآن به بهترين وجه و با بيشترين تأثيرگذاري عرضه ميشود و جلوي بسياري از انحرافات فردي و جمعي گرفته ميشود.
امّا از آنجا كه ممكن است، هر فرقه و مذهبي عقايد خود را بر حق و ديگران را بر باطل بداند، لذا براي اعتقادات سالم، بايد در وهله نخست، اعتقادات متفق عليه و محوري، مدّ نظر باشد و آن وحياني، ارشادي، انذاري، فراگيري و جاودانگي قرآن است؛ كه نازل شده تا بشريت را از زنگار مادّيت و سبوعيّت برهاند و راهگشاي معضلات معنوي و مادي او باشد.
2. نيّت خالصانه
از ديگر ويژگيهاي يك قاري و معلّم قرآن و بلكه مهمترين آنها، اخلاص در نيّت است؛ بدين گونه كه قاري و معلّم قرآن، پرداختن به امر قرائت و تعليم قرآن را صرفاً به قصد تقرّب و خشنودي خداوند و گسترش مفاهيم اصيل ديني و نوعي عبادت تلقي كند. (نووي، 1414هـ.ق، صص35-31) اخلاص در نيّت و عمل كردن براي خداوند فقط، از مؤمن در همه امور خواسته شده است: « • ». (بينه، 5) بيترديد، قرائت و آموزش قرآن نيز يكي از امور مذهبي و يكي از افعال عبادي ميباشد. (حيدر، بيتا، ص12)
اخلاص در عمل، سنگيني زحماتي كه آدمي در راه آموختن قرائت و رسيدن به مقام يك قاري و نيز رنج ساليان دراز تعليم قرآن را سبك كرده، بلكه رغبت آدمي را به اين زحمات دو چندان مينمايد؛ زيرا رضايت و پاداشي جز از خداوند نميخواهد و فراز و نشيبهاي زندگي او را از كاري كه در پيش گرفته باز نداشته و مأيوس نميكند و چشم طمع به دنيا و ماديات براي زحماتي كه كشيده و ميكشد، نميدوزد و از ناهمواريهاي زندگي، به ناكامي در امر قرائت و تعليم روي نميآورد. بلكه بدون خلوص نيّت، برای آدمي جز خسران دنيا و آخرت نخواهد بود.
3. تديّن صادقانه
تديّن صادقانه، التزام به احكام شرع است، كه وجه مميّزه مسلمان صادق از مدعي اسلام است و براي يك قاري قرآن و معلّم آن به طريق اولي، التزام به احكام شرعي لازم است؛ چه او قرآني را ميخواند يا تعليم ميدهد كه بنا دارد، آن احكام شرعي را براي رهايي بشريت از چنگال تيرهروزي، در جامعه گسترش دهد. از اين رو، خود او بایستی پيشتاز تأثير پذيري از آموزههاي قرآن باشد.
دانشمندان علوم قرائت نيز از ديرباز شرط كردهاند كه قاري بايد مأمون، ضابط، دور از اسباب فسق و امور مخلّ در مروّت (بزرگمنشي) باشد. (ابن الجزري، 1419هـ.ق، ص58؛ صفاقسي، 1373، ص19) و اينكه بايد در تمام شئونات ظاهر و باطن خود به قرآن و سنت چنگ زند. (صفاقسي، 1373، ص24)
لذا بر قاري و معلّم قرآن ضروري است كه به واجبات و مستحبات تا آنجا كه ميتواند، ملتزم باشد و از محرّمات و مكروهات تا آنجا كه امكان دارد، دوري كند و خداوند را در خفا و آشكاري ناظر خود بداند و پيوسته مشتاق ثواب و هراسان از عذاب الهي بوده و خود را محاسبه كند و بر اصلاح دين خود بكوشد. (المدارس والكتاتيب القرآنية، 1417هـ.ق، ص13)
اين رفتار نشان از اهل قرآن و اهل الله و از خواص بودن قاري يا معلّم قرآن است. در قرآن آمده است: « • »؛ (بقره، 121) آنان بدان به حق عمل ميكنند. (آجري، 1408هـ.ق، ص24) از عكرمه نقل شده كه «تلا» در اينجا به معناي «تبع» است، همچنان كه در « »، (شمس، 2) اینگونه است. (سمعاني، 1418، ج1، ص132)
همچنين زياد بن لبيد انصاري نقل ميكند كه پيامبر9 مطلبي را فرمود و گفت: «و ذاك عند أوان ذهاب العلم»؛ و آن هنگام از بين رفتن علم است. ابن لبيد پرسيد: اي رسول خدا! چگونه علم از بين ميرود در حالي كه ما قرآن را ميخوانيم و آنرا بر فرزندانمان ميخوانيم و فرزندانم بر فرزندانشان؟ پيامبر9 فرمود: «ثكلتك أمّك يا ابن أم لبيد، إن كنت لأراك من أفقه رجل بالمدينه، أو ليس هذه اليهود والنصارى يقرؤون التوراة والإنجيل لا ينتفعون مما فيهما بشيء؟»؛ مادرت به عزايت بنشيند اي ابن أم لبيد! هر چند گمان دارم تو از داناترين مردم مدينه باشي، آيا مگر اين يهود و نصاري نيستند كه تورات و انجيل ميخوانند امّا بهرهاي از آن نميبرند. (أبو خيثمه، 1403هـ.ق، ص15 – 16؛ ابن حنبل، بيتا، ج4، ص160؛ ابن ماجه، بيتا، ج2، ص1344)
و از حسن نقل شده كه «إن أولى الناس بهذا القرآن من اتبعه، وإن لم يكن يقرؤه»؛ شايستهترين مردم به اين قرآن كساني هستند كه از آن پيروي ميكند، هر چند آنرا نخوانند. (أبوعبيد، 1411هـ.ق، ص63)
لازم به تذكر است كه مفاهيم قرآن، صرفاً منحصر در احكام شرعي نيست، بلكه اين كتاب آسماني شامل مباحث اخلاقي، اعتقادي، تاريخي و اجتماعي نيز ميباشد و عمل به احكام شرعي يكي از جنبههاي تديّن و دينداري است و ما را از توجّه و عمل به ديگر ابعاد انسانساز قرآن بينياز نميكند.
4. حسن الخلق
حسن خلق، يكي از ويژگيهاي مردان خدا و يكي از اخلاقيات سفارش شده اديان الهي و مكاتب اخلاقي و تربيتي بشري است. بر اين ويژگي نزد قاري و معلّم قرآن تأكيد بيشتري ميشود، زيرا (حيدر، بيتا، ص17):
الف. او از جمله حاملان كتاب خداوند است؛ كتابي كه بر انساني نازل شده كه در قرآن به داشتن خلق عظيم ستوده شده است: « ». (قلم، 4)
ب. او متصدي آموزش مردم بوده و همنشين آنهاست و اين تصدّي و مخالطت، موجب بروز مسائلي ميشود كه نياز به حسن تدبير و خلق نیکو دارد؛ زيرا هر كس با مردم ارتباط داشته باشد، خواهي نخواهي، با مشكلاتي روبرو ميشود.
در روايت آمده است، هنگامي كه پيامبر9 معاذ را به يمن براي تعليم قرآن و قضاوت فرستاد، چنين به او فرمود: «و خالط الناس بخلق حسن». (ابن حنبل، بي تا، ج5، ص153؛ مباركفوري، 1299هـ.ق، ج6، ص122)
تواضع، دوري از عجب و خود بزرگبيني، خوشرفتاري، صداقت، خونگرمي، غيبت نكردن، دوري از تهمتزني، بيآزاري، ياري و دستگيري از نيازمندان، به نيكي ياد كردن از دوستان و اساتيد، بشاش بودن، صبوري و بردباري، جود و كرم، متانت، دوري از ايجاد جوّ رقابتي منفي ميان شاگردان، دوري از كينهتوزي و... از جمله خلقياتي است كه همه بالاخص قاري و معلّم قرآن بايد بدانها متخلّق شوند. (نووي، 1414هـ.ق، ص45-37)
ويژگيهاي علمي
براي رسيدن به مقام يك قاري ممتاز و معلّمي باكفايت، نياز به ويژگيها و توانمنديهاي علمي متعدّدي است تا قاري و معلّم قرآن، از عهده مسئوليتي كه بر دوش خود دارند، برآيند. از جمله اين ويژگيها ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد:
1. آشنايي با علوم ديني
الف. علم اصول دين (عقايد): تا فرد با بصيرت و درايت خداوند خود را باور داشته و بپرستد و بر خوشبختي دنيوي و سعادت اخروي دست يابد؛ تا آنجا كه گفتهاند كسي كه علم اصول دين به تمام و كمال نداند، جائز نيست كه بر مسند اقراء (استادي قرآن) بنشيند. (صفاقسي، 1373هـ.ق، ص21) قاري بايد بتواند از اختلاف قرائتها دفاع مناسب در جهت حفظ اصالت و وحيانيت قرآن بكند و شبهات قرآني را كه برخي از معاندان و مخالفان مطرح ميسازند، پاسخگو باشد و توانايي توضيح نحوة نزول قرآن و مانند آن را داشته باشد.
ب. علم تفسير: كه قلب علوم قرآن شمرده ميشود و خداوند در خصوص كساني كه قرآن را ميخوانند امّا آن را فهم نميكنند، ميفرمايد: « ». (محمد، 24) همچنان كه فرمود: « »، (ص، 29) « •• ». (عنكبوت، 43)
قاري و معلّم قرآن بدون علم به تفسير قرآن و فهم آيات آن، ظاهري بيباطن و شكلي بيمحتوا ميباشند، نه خود رهنمون ميشوند و نه شاگردان را به جاي رهنمون ميسازند و با زحمات خود، هر چند ممكن است به فوائدي دنيوي برسد، امّا محروم از ثواب اخروي و دور از مقصود و منظور الهي خواهند بود.
از ديرباز دانشمندان، افرادي را كه قرآن را حفظ ميكنند اما معناي آن را ندانسته و طالب تفسيرش نبودهاند، سرزنش كردهاند. (مكي، 1404هـ.ق، ص86؛ أبو شامه، 1395هـ.ق، ص193؛ قرطبي (محمد)، بيتا، ج1، ص26؛ قسطلاني، 1392هـ.ق، ج1، ص327) و علم به مفردات قرآني را براي مثال، براي هر علم و دانش ديني سودمند دانستهاند (راغب اصفهاني، 1412هـ.ق، ص54 – 55) و شرط كردهاند كه قاري و معلّم قرآن، از تفسير و مفردات غريب قرآني، آنچه را كه براي فهم قرآن لازم است، بدانند و فقط به سماع لفظ بدون فهم معنا بسنده نكنند. (صفاقسي، 1373هـ.ق، ص21؛ ابن الجزري، منجد المقرئين، 1419هـ.ق، ص52؛ داني، الأرجوزة المنبهه، 1420هـ.ق، ص168) نقل شده كه صحابه از پيامبر9 ده آيه ده آيه، قرآن را اخذ كرده و زير نظر ايشان9 به حفظ و فهم آيات پرداخته و پس از تكميل اين حفظ و فهم و در نتيجه دانستن نحوه عمل به آنها، به ده آيه ديگر ميپرداختند و بين علم و عمل جمع مينمودند. سپس تابعين از اين سنّت تعليمي پيروي كرده و به همين روش به آموختن قرآن از صحابه اقدام نمودند. (ابن حنبل، بيتا، ج5، ص410؛ طبري، 1388هـ.ق، ج1، ص36؛ داني، البيان، 1414هـ.ق، ص33؛ حاكم نيشاپوري، بيتا، ج1، ص557)
به هر حال، آشنايي با علم تفسير، منجر به آشنايي با بسياري از مباحث اعتقادي، فقهي، ناسخ و منسوخ، شأن نزول و... ميشود كه بعضاً ذيلاً ذكر ميشوند.
ج. علم فقه: كه گفتهاند از علوم پايهاي كه قاري و معلّم قرآن بدان نيازمندند تا امر دينش را از طهارت، عبادات و معاملات را اصلاح گرداند. (ابن الجزري، منجد المقرئين، 1419هـ.ق، ص50؛ صفاقسي، 1373هـ.ق، ص21؛ داني، الأرجوزة المنبهه، 1420هـ.ق، ص168) اما بايد گفت كه دانستن احكام شرعي فقهي يا به اجتهاد فرد بر ميگردد يا به تقليد او از مرجعي جامع الشرايط. لذا نميتوان گفت كه اين علم، براي قاري و معلّم قرآن مطلقاً لازم است؛ امّا براي فهم آيات احكام به خصوص، آشنايي با اين علم مفيد است. از اين رو، خواندن كتابهايي با موضوع آيات الأحكام بسيار مفيد خواهد بود، زيرا شامل دو علم تفسير و فقه با هم ميباشند.
د. علم ناسخ و منسوخ: كه برخي آنرا براي قاري و معلّم قرآن شرط كردهاند. (داني، الأرجوزة المنبهه، 1420هـ.ق، ص168؛ ابن الجزري، منجد المقرئين، 1419هـ.ق، ص52) و برخي آنرا شرطي لازم ندانستهاند. (ابن الجزري، منجد المقرئين، 1419هـ.ق، ص52) به نظر ميآيد كه اين علم، داخل در علم تفسير و نيز علم فقه است و علم به آن دو، منجر به علم به ناسخ و منسوخ ميگردد و علم تفصيلي بدان بيشتر به كار مفسِّر و مجتهد ميآيد.
هـ. علم حديث: از آنجا كه بخش مهمي از فهم قرآن به خصوص تفسير مجملات قرآن و شأن نزولها و نيز احكام ديني در احاديث مطرح شدهاند ـ همچنان كه بدان تصريح شده است (قرطبي (يوسف)، 1416هـ.ق، ج2، ص1130) ـ شايسته است كه يك قاري و معلّم قرآن با احاديث و سنّت نبوي و ائمه7 آشنا بوده و عنداللزوم بتواند از آنها استفاده و به آنها مراجعه كند.
2. اطلاع بر علوم تخصّصي
آشنايي كافي و شناخت خوب نسبت به علوم تخصّصي يكي از امور مهم دستيابي بر مقام استادي در قرائت قرآن و معلّمي قرآن است؛ زيرا رساندن علم به امانت و صحت، متكي بر پايههاي استوار و فهم و دركي درست نسبت به اصول و مباني آن علم است و عدم اطلاع بر مباحث تخصّصي يك علم، منجر به اظهارات نادرست و عجيب و غريب ميگردد و شاگرداني ضعيف و ناتوان تربيت ميكند و امر قرائت نيز دچار اشتباهات فاحش ميگردد. (حيدر، بيتا، 25)
ذيلاً مهمترين علومي كه قاري و معلّم قرآن را به سطح علمي مناسب و مطلوب ميرساند، ذكر ميشود:
الف. علم تجويد
اين علم مبنايي شرعي دارد، زيرا فقط با كلام الهي خوانده و اين خواندن پذيرفته شده و براي آن ثواب منظور ميگردد و تعدي از آن موجب معصيت و عقاب است.
علم تجويد، زيربناي علم قرائات شمرده ميشود، چون بسياري از قواعد و اصولش، مشترك ميان قرائتهاي مختلف قرآني است و اتقان آن در سطح علمي، نظري و عملي تطبيقي، راهكاري ضروري براي قاري و معلّم قرآن است تا اين دو، هم بتوانند به دقّت و به صحت، حروف، كلمات و احكام تجويدي قرآن را ادا كنند و هم بتوانند به دقّت و به خوبي اصطلاحات و احكام تجويدي را فهم و بيان كنند. بويژه آنكه اداي برخي از كلمات قرآني نياز به شناخت علمي و تبحّر عملي نسبت به شيوه اداي آنها دارد، مانند: دو وجه اختلاس و اشمام با ادغام در آیة « •»؛ (يوسف، 11) يا تسهيل در « ». (فصلت، 44)
بايد به ياد داشت و همچنان كه از ابتداي ظهور علم تجويد و قرائات دانشمندان قرائت قرآن متذكر شدهاند، اصل در علم تجويد و قرائات، اخذ به نقل و مشافهه است، زيرا قرائت قرآن سنّتي متّبع و متّصل به حضرت پيامبر9 ميباشد. (ابن مجاهد، بيتا، ص49 – 52)
همچنين متذكر ميشود كه براي تجويد، تعاريف متعدّدي ذكر شده است كه در مجموع همه ناظر بر يك امر ميباشند و آن صحت قرائت قرآن از حيث حروف و كلمات آن ميباشد. داني، يكي از بزرگان و پيشتازان علم قرائت در تعريف تجويد ميگويد: «فتجويد القرآن، هو إعطاء الحروف حقوقها و ترتيبها و مراتبها، و ردّ الحرف من حروف المعجم إلى مخرجه و أصله، و إلحاقه بنظيره و شكله، و إشباع لفظه، و تمكين النطق به على حال صيغته و هيئته من غير إسراف و لا تعسف و لا إفراط و لا تكلّف»؛ پس تجويد قرآن، اعطاي حقوق، ترتيب و مراتب حروف به آنها، برگرداندن هر حرفي از حروف الفبا به مخرج و اصلش و الحاق آن به نظير و همانندش و اشباع لفظ و تمكين نطق بدان بر آن صيغه و هيئتي كه دارد (يعني بيان صحيح و كامل حرف از حيث مخرج و صفات)، بدون زيادهروي و تكلّف است. (داني، التحديد، 1407هـ.ق، ص70) و صفاقسي آن را چنين تعريف ميكند: «التجويدُ معرفة مخارج الحروف و صفاتها»؛ تجويد، شناخت مخارج حروف و صفات آن ميباشد. (صفاقسي، 1373هـ.ق، ص21)
همچنان كه خروج از احكام تجويد قرآن به طور عام و احكام تجويد يك قرائت يا روايت به طور خاص، اين كه حركت كوتاه يا بلندي بيش از حد متعارف كشيده شود يا كوتاه شود، حروف ساكن يا مشدّد بيش از حد شدّت بگيرد يا تخفيف و مخفي گردد، دادن مدهاي غير طبيعي اضافي و...، به شدّت مذموم و منهيعنه ميباشد. (داني، التحديد، 1407هـ.ق، ص89)
پس علم تجويد در اينجا منحصر در تجويد حروف از حيث مخارج و صفات است و بدين ترتيب، اخص از علم تجويد در حال حاضر است كه علاوه بر آن، شامل مباحث ديگري مانند وقف و ابتدا و رسم الخط و... ميباشد كه به زودي به برخي از آنها اشاره ميشود.
ب. اهتمام به زبان عربي
از آنجا كه قرآن به زبان عربي نازل شده است، از اين رو، براي اداي صحيح و بيان واضح و فهم درست قرآن، بايد به زبان عربي توجّه ويژهاي شود. از اين رو، از ديرباز اهتمام به زبان عربي و آموختن آن مورد توصيه بزرگان اين علم، مانند: داني (داني، الأرجوزة المنبهه، 1420هـ.ق، ص168، 171)، علي بن عبد الغني الـحُصْري (م. 488هـ.ق) (ابن عظيمه الإشبيلي، 1414هـ.ق، ج2، ص26)، ابن الجزري (ابن الجزري، منجد المقرئين، 1419هـ.ق، ص50 – 51)، بقاعي (بقاعي، 1416هـ.ق، ص20)، قسطلاني (قسطلاني، 1392هـ.ق، ج1، ص172، 182) و صفاقسي (صفاقسي، 1373هـ.ق، ص21) بوده است و ابن مجاهد متذكّر ميشود كه حامل قرآن اگر از صرف و نحو عربي نداند، احتمال به خطا و اشتباه افتادنش به سبب فراموشي و نسيان اِعراب كلمات، بسيار است، زيرا حركات به هم شبيه بوده و حامل قرآن از قواعد زبان عربي و درك جملات مرتبط به آن قواعد نحوي ناتوان است. (ابن مجاهد، بيتا، ص45) ابن عبدالبرّ نیز ميگويد كه اصل، علم قرآن است و كسي كه آن را حفظ ميكند بايد براي تداوم اين حفظ از زبان عربي ياري بجويد. (قرطبي (يوسف)، 1416هـ.ق، ج2، ص1130) ابن الجزري دايرة نياز يك قاري و معلّم قرآن به صرف و نحو عربي را وسيعتر دانسته و علاوه بر آنچه آمد، موارد نياز را توجيه قرائات، آگاهي بر احكام وقف بر همزه، ابواب اماله و نيز وقف و ابتدا را نیز بر ميشمارد. (ابن الجزري، منجد المقرئين، 1419هـ.ق، ص50 – 51)
لذا شايسته است كه قاري و معلّم قرآن در اين علم تبحّر داشته و آن را به شاگردانش تعليم دهد؛ يا علم آن را از شاگردانش بخواهد. لازم به يادآوري است كه اكثر بزرگان اين علم، خود از بزرگان علم صرف و نحو عربي بودهاند و از جمله ميتوان به كسائي و أبوعمرو از قرّاء عشره اشاره كرد.
ضمن اينكه آشنايي با زبان عربي به خصوص مباحث آواشناسي آن، معلّم و به خصوص قاري قرآن را از خلط و مزج كلمات و اشتباه در تكيهها و هجاهاي كلمات (تنغيم و تعابير) كه منجر به دوري از فصاحت و بعضاً مخلل در معاني قرآني است، دور نگه ميدارد.
ج. شناخت وقف و ابتدا
شناخت اين علم يكي از اهداف قاري و معلّم قرآن است تا بداند كه چگونه و كجا وقف و نيز ابتدا كند، به گونهاي كه به معناي قرآن كه رساندن آن به شنوندگان از اهميت ويژه، بلكه اساسي در قرائت قرآن دارد، خلل وارد نشود. براي مثال وقف بر « »، (نساء، 11) يا « » (يوسف، 17) يا « (33) » (قصص، 33-34)... و همچنين ابتدا از « هذا»، (احقاف، 4) يا « » (ص، 6) موجب خلل در معنا، از تغيير حكم شرعي يا ايجاد معنايي غير مقصود و بعضاً كفر آميز ميگردد. از اين رو، بسياري از بزرگان علم قرائت شرط كردهاند وقتي كسي ميتواند رسماً متصدّي قرائت و آموزش قرآن شود كه بر وقف و ابتدا علم داشته باشد. (ابن الجزري، النشر، بيتا، ج1، ص225)
اين علم از ديرباز مورد توجه مسلمانان بوده است و اخباري دال بر آموزش آن حتي در زمان پيامبر9 وجود دارد (نحاس، 1398هـ.ق، ص87؛ حاكم نيشاپوري، بيتا، ج1، ص35) و تصريح شده كه صاحبان قرائتهاي مشهور، همچون عاصم، نافع و... بدان اهتمام ويژهاي نشان ميدادند. (ابن الجزري، النشر، بيتا، ج1، ص225)
از گذشتههاي دور نيز كتابهايي در اين علم نگاشته شده است و معمولاً مهمترين نكات آن در كتب تجويدي ذكر ميشود. علاوه بر آن، علائمي كمكي براي راهنمايي قاريان در امر وقف و ابتدا معروف به «علائم سجاوندي» وجود دارد كه توجّه به آنها سفارش ميشود؛ هر چند اين علائم بعضاً غير دقيق يا متوجّه نگاه و تفسير خاصي از قرآن است يا شامل تمام مواضع وقف محتمل نميباشد. لذا يك قاري و معلّم برجسته بايد خود بتواند به راحتي مواضع وقف و ابتدا را بر اساس اسلوب بيان عربي، معاني و تفاسير قرآني بداند.
د. آشنايي به رسم الخط قرآن
با توجّه به اينكه قرآن داراي قواعد و اصول رسم الخطي خاص خود است كه بازماندة قواعد و اصول رسم الخط عربي در صدر اسلام و يا از نظر برخي مبتني بر اغراض و اهداف خاصي ميباشد و اين قواعد و اصول، با قواعد و اصول رسم الخطي عربي رسمي، تفاوتهايي دارد، لذا ضروري است كه نسبت به اين علم، يعني قواعد رسم الخط قرآن، رسم الخط عثماني يا رسم الخط مصحف شناخت پيدا كرد تا در قرائت قرآن دچار اشتباه نشد، به خصوص در صورت قرائت به اختلاف و به خصوص در شناخت مواضع اماله يا نحوه وقف بر همزه در برخي از قرائتها مانند حمزه و هشام.
البته بيشتر اين قواعد هنگام آموزش روخواني قرآن به شاگردان متذكر ميشود، به خصوص اگر قرار باشد، قرائت قرآن بر اساس رسم الخط قديمي و منقول مصحف باشد. همچنين برخي از قواعد رسم الخط مصحف، به خصوص هنگام آموزش علم قرائت و به خصوص قواعد وصل و قطع و نيز ابدال تاء گرد و همزه، در كتب علم قرائت و تجويد تذكر داده ميشود.
لازم به يادآوري است كه رسم الخط قرآن در شش قاعده خلاصه ميشود: (سيوطي، 1405هـ.ق، ج4، ص147 – 158؛ قسطلاني، 1392هـ.ق، ج1، ص288 - 306)
حذف: كه معمولاً در الف، ياء و واو و گاهي نون است.
زيادت: كه در الف، ياء و واو شايع است.
همزهها: كه رسم همزه و پايههاي آن در اول، وسط و آخر كلمه است.
ابدال: كه در ابدال الف به واو يا ياء، تاء تأنيث گرد به تاء كشيده يا ابدال ثلاثي واوي به الف كشيده يا ابدال نون تأكيد خفيفه به الف، كه در دو مورد ذيل پيش آمده است: «وليكونًا من الصاغرين»، (يوسف، 32) «لنسفعًا بالناصيه». (علق، 15)
قطع و وصل: مانند: «أن لا» كه بعضاً منفصل و بعضاً متصل «ألّا» نگاشته شده است.
مواردي كه داراي دو قرائت بوده و بر اساس يكي از آن دو قرائت نگاشته شده است، مانند: «لَتَّخَذْتَ عليه أجرًا» (كهف، 77) (در اصل: لَاتّخذت) از باب تغليب قرائت «لَتَخِذْتَ» به تخفيف تاء و كسر خاء. (قرائت ابن كثير، أبوعمرو و يعقوب) (ابن الجزري، النشر، بي تا، ج2، ص314)
3. شاگردي نزد اساتيد مبرز
از آنجا كه علم قرائت، قبل از هر چيز مبتني بر سماع و مشافهه است، لذا بايد كه يك قاري و يك معلم، براي رسيدن به مراتب بالاي قرائت و تعليم، نزد اساتيد مبرز و شناخته شده، حضور يافته و در محضر آنها به تعليم پرداخته و قرائت كرده باشند و مورد تأييد اين اساتيد از حيث قرائت واقع شده باشند (ضباع، بيتا، ص5) تا بدين وسيله، قرائت او اعتبار يافته و آموزشهاي او در مقام تعليم قابل اتكا باشند.
4. تداوم در قرائت و در طلب علم
علم ماهيتي سيّال و انبساطي دارد و هر زمان، بر آن دادههايي افزوده و از آن دادههايي گرفته يا تصحيح ميشود. همچنين قرائت منوط به تبحّر و آمادگي فرد دارد كه باز امري نسبي است و به شرايطي وابسته است، از جمله تمرين و عمل مستمر. لذا براي به روز كردن معلومات و نيز آمادگي مداوم بر قرائت و آموزش، بايد پيوسته به دنبال علم و عمل رفت. داشتن معلومات اندك يا به روز نشده و نيز عدم تمرين و ممارست قرائت، به زودي يك قاري و معلّم را از شاگردان خود عقب انداخته و از اعتبار علمي و عملي او ميكاهد؛ امري كه زيبنده هيچ قاري ممتاز و معلّم دلسوزي نيست.
ويژگيهاي تعليمي قرآن
اين بخش بيشتر براي معلّمين قرآن مفيد است يا به تعبيري ديگر براي قارياني كه در مقام تعليم هستند. اين ويژگيها به معلّم قرآن اين امكان را ميدهد كه مطالب را بهتر گفته و نتيجة بهتري از زحمات و تلاشهاي خود ببرد و شاگردان را در مسير صحيحتري در مسير ترقي و كمال علمي و عملي قرار دهد و با كمترين تلاش، بيشترين ثمره را ببرد (حيدر، بيتا، ص37)
كسب مهارتهاي تعليمي تا آنجا كه براي معلّم ملكه شود، يكي از عوامل مهم نتيجه گرفتن از زحمات و پيشبرد تعليم، به شكلي صحيح و پسنديده است و ناديده گرفتن اين ويژگيها و دوري يا عدم اطلاع از ابزارهاي كارآمد در تعليم، خود رأيي و عمل به روشهاي منسوخ تعليم و تربيت، موجب عقب افتادن و چه بسا نتيجه ندادن عمليات تعليم ميگردد. (حيدر، بيتا، ص37)
از ديرباز دانشمندان علم قرائت ضمن مطرح كردن اصول و قواعد تجويد و قرائات، به آداب و صفات معلّمان تصريح ميكردند، مانند أبو مزاحم الخاقاني (م. 325هـ.ق) نخستين مؤلّف در علم تجويد و در قصيدة رائيه خود كه 20 بيت از قريب به 50 بيت، به اين مهم اختصاص داده است. مكي بن أبي طالب قيسي (م. 437هـ.ق) كه در مقدمة كتابش «الرعايه لتجويد القراءه وتحقيق لفظ التلاوه» چندين باب در آداب پسنديده نگاشته است و شاطبي (م. 590هـ.ق) كه مقدمه و خاتمه قصيدة لاميه خود در قرائتهاي هفتگانه به نام «حرز الأماني» به ذكر برخي صفات تعليمي پرداخته است. ابن الجزري (م. 833هـ.ق) كه در ابتداي كتابش «منجد المقرئين و مرشد الطالبين» پارهاي از آداب و صفاتي را كه يك مدرّس بايد داشته باشد، آورده است و صفاقسي (م. 1117هـ.ق) در مقدمة كتابش «غيث النفع في القراءات السبع».
ذيلاً برخي از اين ويژگيهاي تعليمي به اختصار ذكر ميشود و يادآور ميگردد كه اين صفات محدود به آنچه ميآيد نيست.
1. روشن بودن هدف از تعليم و آموزش
ذكر اهداف (كلي و جزئي) آموزش و روشن بودن آنها، معلّم و نيز شاگردان بر آنچه قرار است، آموزش داده شود و آموخته گردد، متمركز كرده و از مطالب و مباحث حاشيهاي كه موجب سرگرداني و عقب افتادن امر تعليم ميشود، باز ميدارد و وضعيت مناسبي براي مدرّس و شاگرد براي پيشبرد امر تعليم ايجاد ميكند. لذا وضوح اهداف، عاملي نيرومند براي تحقّق هدف ميباشد. (حيدر، بيتا، ص38)
از جمله اهداف كلي مدرّس قرآن ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد:
الف. نشر قرآن كريم و تحصيل ثواب عظيمي كه شارع براي تعليم، تلاوت و استماع قرآن در نظر گرفته است و به قصد تحقّق اين قول پيامبر9: «خيركم من تعلم القرآن و علمه». (أبو داود، 1388هـ.ق، ج1، ص327؛ ابن حنبل، بيتا، ج1، ص69)
ب. تأسي و اقتدا به پيامبر9 و ائمه7 و اصحابش و تابعين و ديگر طبقات مسلمانان در طول قرون كه به امر تعليم و آموزش قرآن اقدام كردهاند و به قصد تحقّق اين قول نبوي: «بلغوا عنّي و لو آية» (ابن حنبل، بي تا، ج2، ص159؛ ابن حجر عسقلاني، 1407هـ.ق، ج6، ص572؛ مباركفوري، 1299هـ.ق، ج7، ص431)
ج. تقويت ارتباط شاگرد با كتاب خداوند و سنّت نبوي و ائمه اطهار:.
د. آموزش خواندن و حفظ كردن هرچه بيشتر آيات توسّط شاگرد و تربيت قاري و حافظ.
هـ. پيوند دادن شاگرد به جلسات ذكر و محافل علم و مساجد و نماز، زیرا معمولاً جلسات قرآن در مساجد يا اماكني برپا ميشود كه پيشتر يا ضمن آن، سخنراني مذهبي، ذكر سنّت معصومين:، اقامه نماز و... وجود دارد. همچنین برخي از جلسات قرائت قرآن ملتزم به برنامهای در خصوص ذكر ائمه: بويژه در مناسبتهاي خاص ميباشند و بدين گونه ميان قرآن و عترت جمع مينمايند.
و. حفظ شاگرد از آفات و مفاسد اجتماعي. (أبولاوي، 1420هـ.ق، ص97، 98)
امّا اهداف جزئي، به تناسب ترتيب دروس و مطالب، در هر جلسه در ابتداي آن براي همان جلسه يا آخر هر جلسهاي براي جلسه بعدي، ذكر ميشود. همچنان كه ميتوان فهرست كلي مطالب درس را در جلسات نخست مطرح كرده و دورنمايي روشن براي شاگردان ايجاد كرد.
همچنين بايد مدرّس، الگويي در گفتار و كردار خود براي شاگردان بوده و آنان را تعظيم و تقدير نمايد و خوبيهايشان را بيان كند و از اشتباهاتشان در گذرد و به راستي و صدق مقيّد باشد و الفاظ خوب به كار برد و از به كار بردن الفاظ زشت دوري كند و پيوسته پند و اندرز داده و امر به معروف و نهي از منكر نمايد و سر وقت در جلسات حاضر گردد و تلاش داشته باشد كه مطالب تدريس شده خوب فهميده شده و در عمل به كار برده شود. (حيدر، بيتا، ص40-39)
2. تدريج در بيان مطالب
رعايت ترتيب مطالب از سهل به صعب و از كلي به جزئي؛ شكي نيست كه رعايت ترتيب مطالب به گونهاي كه ذكر شد، موجب آساني امر آموزش و بازدهي بهتر و عدم ملال شاگردان ميگردد. سطحبندي دروس ميتواند كمك مؤثري در اين جهت باشد.
3. ملاحظه تفاوتهاي موجود ميان شاگردان و مدارا كردن
سن، سواد، استعداد، خلق و خوي، هوش، امكانات و شرايط زندگي شاگردان تماماً در كيفيت يادگيري آنان مؤثر است؛ برخي از شاگردان ميتوانند روزي 5 آيه حفظ كنند و برخي 30 آيه و برخي مطالب سخت را به راحتي متوجه ميشوند و برخي نياز به تفصيل و بيان جزئيات بيشتر و مثالهاي متنوعي دارند و برخي به آساني قدرت تطبيق عملي آموزههاي خود را دارند و برخي براي اين كار نياز به ممارست و تمرين بيشتري دارند و برخي از همان ابتدا از صدا و حس موسيقايي خوبي برخوردارند و برخي براي رسيدن به قرائت زيبا نياز به تلاش بيشتر و صرف زمان بلندتري دارند.
از سويي ديگر، ممكن است در جلسات آموزش قرآن افراد با خلق و خويهاي متفاوتي حضور داشته باشند؛ برخي كودك و برخي جوان يا مسن، برخي شاد و برخي ناراحت، برخي عصبي و برخي شوخ، برخي تنبل و برخي زرنگ، برخي هوشمند و برخي كند ذهن، برخي شكيبا و برخي كمحوصله و... .
لذا استاد بايد با حوصله و با رعايت اين تفاوتها، دروس را عرضه و آن را از شاگردان بخواهد و نبايد استاد برخي از شاگردان را بيجهت به تقصير يا سستي متهم سازد و برخي را سخت ستايش كند. ضمن اينكه بايد متوجّه بود، مهم، آموزش قرآن و ايجاد أنس ميان مردم و قرآن و برپايي مجالس قرآني است و نبايد كسي به كوچكترين بهانهاي از اين مجالس دور كرد.
البته اين وضعيت بيشتر در جلسات آموزشي مردمي و عمومي پيش ميآيد، اما در مؤسسات آموزشي تخصصي معمولاً تدابيري اتخاد ميشود كه شاگردان يك كلاس در مجموع از يك سطح آمادگي يادگيري باشند.
4. صبر و شكيبا در امر تدريس
از آنجا كه پروسه تعليم و آموزش امري طولاني و زمانگير است و در مراحلي متعدّد و سطوح مختلفي صورت ميگيرد، استاد براي ديدن نتيجه تلاشهاي خود، بايد صبر پيشه كند و با حوصله منتظر به بار نشستن زحمات خود باشد و بداند كه اينگونه نيست كه تمام شاگرداني كه دارد، روزي به مراحل و سطوح بالاي قرائت دست يابند، بلكه اين مهم براي معدودي، آن نيز پس از سالياني دراز، ميسر ميشود. لذا نبايد انتظار ايدهآلي از همه شاگردان داشت. همچنان كه استاد بايد بر تداوم جلسات آموزش مقيد باشد و زود از نتيجهگيري نااميد نشود.
5. عدالت بين شاگردان
استاد در نگاه كردن، احوالپرسي كردن، احترام گذاشتن، فراخواندن شاگردان براي پاسخگويي، نحوه سخن گفتن و... بايد ميان شاگردان تفاوت قائل نشود؛ با يكي به درشتي و با ديگري به نرمي سخن نگويد، به كسي نگاه محبّتآميز نكند و به ديگري نگاه خشمآلود، از اشتباهات يكي سخت بگذرد و از اشتباهات ديگري به آساني، يكي را به شدّت تشويق كند و ديگري را تحقير، پاسخ يكي را ندهد و ديگري را بيپاسخ نگذارد، تماس يكي را به سردي جواب دهد و ديگري را به گرمي، يكي را هر جلسه اجازه خواندن بدهد و به ديگري هر چند جلسه يك بار و... . اين امور موجب ميشود كه به تدريج برخي از شاگردان كلاس، از كلاس قرآن و در نهايت خداي ناكرده از آموزش قرآن دلسرد شوند.
البته تكريم و تشويق بيشتر شاگرداني كه به حق به امر آموزش قرآن ميپردازند و از خود تلاش و استعداد بيشتري نشان ميدهند، بلكه نوعي عدالت است و كسي از چنين امري ناراحت نميشود، بلكه موجب تشويق ديگران نيز ميشود، زيرا اين تكريم و تشويق بيشتر بر مبناي امري واقعي و مشهود و پاداش زحماتي عيني است.
همچنین استفاده مستمر و هر جلسهاي از قرّاء برجسته و مطرح ميتواند پاداشي به زحمات آنان، تقدير از آنها و نيز نوعي آموزش غير مستقيم حسن قرائت به ديگر شاگردان تلقّي شود.
6. استفاده از وسايل كمك آموزشي
بديهي است كه استفاده از تابلو، تصاوير، فيلم، نرم افزار، كتاب، تنوع در رنگهاي مطالب مكتوب و... در كنار توضيحات شفاهي و تطبيق عملي استاد و به روز كردن اين وسايل كمك آموزشي، كمك مؤثري به ارتقای سطح علمي و عملي شاگردان ميكند.
7. حسن اداره كلاس
شكي نيست كه توانايي در كنترل كلاس و حسن اداره آن، بر بازدهي كلاس ميافزايد. جلوگيري از هياهو و صحبتهاي بيجاي شاگردان، جلوگيري از ورود خود و نيز شاگردان به مباحث حاشيهاي و غير درسي يا مباحثي كه هنوز در سطح كلاس نيست، تنظيم ساعت شروع و ختم جلسه با توجه به شرايط موجود، تنظيم وقت قرائت كردن شاگردان، جلوگيري از اختلاف شاگردان با هم و...، همه اين امور ميتوانند در حفظ نظم و استمرار جريان آموزش تأثير بگذارند.
نتيجه
بنابر آنچه بیان شد، قاري و معلّم قرآن، نيازمند ويژگيهاي ذاتي، مانند سلامت عقيده، نيت خالصانه، تديّن صادقانه و حسن خلق، و ويژگيهاي علمي، چون آشنايي بر علوم ديني و تخصّصي و تداوم بر قرائت و طلب علم و بالاخره ويژگيهاي تعليمي، مانند روشن بودن اهداف كلي و جزئي امر تعليم قرآن، اعمال روشهاي مفيد در آموزش، همچون تدريج از سهل به صعب، صبر و شكيبايي و... ميباشند كه بدون آنها، چه بسا ورود به حوزه قرائت و آموزش قرآن، نه تنها براي فرد سودي در بر نخواهد داشت، بلكه موجبات هلاكت خود و ديگران ميگردد و به جاي ايجاد ارتباط سالم و سازنده ميان فرد مؤمن و قرآن، اسباب جدايي ميان آن دو را فراهم سازد يا اين ارتباط را سست گرداند.
ماديگراييِ قاريان و معلّمان قرآن، موجب ميشود كه به دين و امور ديني كه جنبه معنوي داشته و براي انسانسازي است، نگاهي كاسبكارانه پيدا كرده و نتيجه قداست امر ديني زير سؤال رود و بيسواديِ معلّمان قرآن، موجب انتقال آموزههاي غلط و پريشاني ذهن و عمل شاگردان ميگردد و كمكاري و ضعف در قرائت قرآن و در آموزش آن، موجب دور شدن شاگردان از قرائت صحيح قرآن و در نهايت وهن در قداست قرآن ميشود و بالاخره، عدم رعايت مسائل اخلاقي و شرعي موجب آن ميگردد كه شاگردان و مردم از حول و حوش قاريان و معلّمان كنار رفته و نسبت به آنان و در نهايت، نسبت به دين و اركان ديني بد قضاوت نمايند.
از اين رو، از ديرباز علماي اسلام و بالاخص پيشوايان علم قرائت قرآن براي قاري و معلّم ايدهآل قرآني، شروط و مقدماتي قائل بودهاند تا فرآيند قرائت و تعليم قرآن به بهترين شكل صورت گيرد و قاريان و معلّمان قرآن هم از نظر شرعي و هم از نظر اقتضائات علمي ملزم به رعايت اين شروط و مقدمات ميباشند.
كتابنامه
1. آجري، محمد بن حسين، (1408هـ.ق)، أخلاق حملة القرآن، تحقيق دكتر عبد العزيز القاري، چاپ اول، مدينه منوره: مكتبه الدار.
2. ابن الجزري، محمد بن محمد، (بيتا)، النشر في القراءات العشر، تحقيق علي محمد الضباع، بيروت: دار الكتب العلميه.
3. ــــــــــ، ـــــــــــــــ، (1419هـ.ق)، منجد المقرئين ومرشد الطالبين، تحقيق علي بن محمد العمران، چاپ اول، مكه المكرمه: دار عالم الفوائد للنشر والتوزيع.
4. ابن حجر عسقلاني، احمد بن علي، (1407هـ.ق)، فتح الباري بشرح صحيح البخاري، تحقيق محب الدين الخطيب، چاپ اول، قاهره: دار الريان.
5. ابن حنبل، احمد بن محمد، (بيتا)، مسند أحمد، بيروت: دار صادر.
6. ابن عظيمه إشبيلي، محمد بن عبدالرحمن، (1414هـ.ق)، شرح القصيده الحصريه في قرائت نافع و شرحها، تحقيق توفيق العبقري، پاياننامه ديپلم تحصيلات عالي در مطالعات اسلامي، دانشگاه سيدي محمد عبد الله، فاس، دانشكده ادبيات و علوم انساني.
7. ابن مجاهد، احمد بن موسي، (بيتا)، كتاب السبعه في القراءات، تحقيق دكتر شوقي ضيف، قاهره: چاپ دوم، دار المعارف.
8. ابن ماجه، محمد بن يزيد قزويني، (بيتا)، سنن ابن ماجه، تحقيق محمد فؤاد عبد الباقي، بيروت: دار الفكر.
9. أبوخيثمه، زهير بن حرب نسائي، (1403هـ.ق)، كتاب العلم، تحقيق محمد ناصر الدين الألباني، چاپ دوم، بيروت: المكتب الإسلامي.
10. أبوداود، سليمان بن أشعث سجستاني، (1388هـ.ق)، سنن أبي داود، تحقيق عزت عبيد الدعاس و عادل السيد، بيروت: چاپ اول، دار الحديث للطباعة والنشر والتوزيع.
11. أبوشامه، عبدالرحمن بن اسماعيل مقدسي، (1395هـ.ق)، المرشد الوجيز إلى علوم تتعلق بالكتاب العزيز، تحقيق طيار آلتي قولاج، بيروت: دار صادر.
12. أبوعبيد، قاسم بن سلام هروي، (1411هـ.ق)، فضائل القرآن، تحقيق وهبي سليمان غاوجي، چاپ اول، بيروت: دار الكتب العلميه.
13. أبولاوي، دكتر أمين، (1420هـ.ق)، التقييم الذاتي لمعلِّم التربية الإسلاميه، چاپ اول، دار ابن الجوزي، دمام.
14. بقاعي، ابراهيم بن عمر، (1416هـ.ق)، الضوابط والإشارات لأجزاء علم القراءات، تحقيق دكتر محمد مطيع حافظ، چاپ اول، دمشق: دار الفكر.
15. حاكم نيشاپوري، محمد بن عبدالله، (بيتا)، المستدرك على الصحيحين، بيروت: دار الكتب العلميه.
16. حيدر، حازم سعيد، (بيتا)، المقومات الشخصيه لمعلم القرآن الكريم، بيجا، (اينترنت).
17. داني، عثمان بن سعيد، (1407هـ.ق)، التحديد في الإتقان والتجويد، تحقيق دكتر غانم قدوري الحمد، چاپ اول، بغداد: مكتبه دارالأنبار.
18. ــــ، ــــــــــــــــ، (1420هـ.ق)، الأرجوزة المنبهه على أسماء القراء والرواة وأصول القراءات وعقد الديانات بالتجويد والدلالات، تحقيق محمد ابن مجقان الجزائري، چاپ اول، رياض، دار المغني.
19. ــــ، ــــــــــــــــ، (1414هـ.ق)، البيان في عد آي القرآن، تحقيق: دكتر غانم قدوري الحمد، چاپ اول، كويت: مطبوعات جمعية إحياء التراث.
20. راغب اصفهاني، حسين بن فضل، (1412هـ.ق)، مفردات ألفاظ القرآن، تحقيق صفوان عدنان داودي، چاپ اول، دمشق: دار القلم، بيروت: الدار الشاميه.
21. سمعاني، منصور بن محمد، (1418هـ)، تفسير القرآن، تحقيق ياسر بن إبراهيم و غنيم بن عباس غنيم، چاپ اول، رياض: دار الوطن.
22. سيوطي، عبدالرحمن بن أبي بكر، (1405هـ.ق)، الإتقان في علوم القرآن، تحقيق محمد أبو الفضل إبراهيم، چاپ سوم، قاهره: مكتبه دار التراث.
23. صفاقسي، علي نوري، (1373هـ.ق)، غيث النفع في القراءات السبع، مكتبه ومطبعه مصطفى البابي الحلبي، قاهره: چاپ سوم، (در حاشيه سراج القارئ).
24. ضباع، علي بن محمد، (بيتا)، فتح الكريم المنان في آداب حملة القرآن، بيجا، (نرم افزار المكتبه الشامله).
25. طبري، محمد بن جرير، (1388هـ.ق)، جامع البيان عن تأويل آي القرآن (تفسير الطبري)، چاپ سوم، قاهره: شركه مكتبه و مطبعه مصطفى الحلبي.
26. قرطبي، محمد بن أحمد انصاري، (بيتا)، الجامع لأحكام القرآن (تفسير القرطبي)، بيروت: دار إحياء التراث العربي.
27. قرطبي، يوسف بن عبدالبر، (1416هـ.ق)، جامع بيان العلم وفضله، تحقيق أبو الأشبال زهيري، چاپ دوم، دمام: دار ابن الجوزي.
28. قسطلاني، احمد بن محمد، (1392هـ.ق)، لطائف الإشارات لفنون القراءات، تحقيق: شيخ عامر السيد عثمان و دكتر عبد الصبور شاهين، قاهره: مطبوعات المجلس الأعلى للشئون الإسلاميه.
29. مباركفوري، محمد بن عبدالرحمن، (1399هـ.ق)، تحفة الأحوذي بشرح جامع الترمذي، تحقيق عبد الوهاب عبد اللطيف، چاپ اول، بيروت: دارالفكر.
30. المدارس والكتاتيب القرآنيه وقفات تربويه وإداريه، كتاب المنتدى، المنتدى الإسلامي، چاپ اول، لندن، 1417ه.
31. مكي، ابن أبي طالب قيسي، (1404هـ.ق)، الرعايه لتجويد القرائة وتحقيق لفظ التلاوة، تحقيق دكتر أحمد حسن فرحات، چاپ دوم، اردن، دار عمار.
32. نحاس، احمد بن محمد، (1398هـ.ق)، القطع والائتناف، تحقيق دكتر أحمد خطاب العمر، چاپ اول، بغداد: مطبوعات وزارة الأوقاف العراقيه.
33. نووي، يحيي بن شرف، (1414هـ.ق)، التبيان في آداب حملة القرآن، تحقيق محمد الحجار، چاپ سوم، بيروت: دار ابن حزم للطباعه والنشر والتوزيع.